گفتمان
پسمل ناناز مامان هر روز ماشالا شیرین زبون تر از قبل میشه... گاهی حرفهایی میزنه که دلم میخواد بگیرمش تو بغلم و فشارش بدم و بچلونمش و ببوسمش اما مراعات حال دخمل تو دلی رو میکنم... ایشالا بعد از زایمانم حسابی از خجالتت در میارممممممم... اینقدر حرفهای خوشگل میزنی که نمیدونم از کجا برات بنویسم.. علی در حال سرفه مامان: چرا سرفه میکنی؟ علی: سرما خودم مامان: چرا عزیز دلم؟ علی: آخه شربت سرما خودگی نخودم چند وقت پیش فیلم عروسیم رو گذاشتم ببینی تا سرگرم بشی بعد از چند روز چشمت به دسته گل عروسیم افتاد که بالای دکور گذاشتم بهم گفتی: مامان جون این گل عروسیته؟ گفتم: اره عزیز دلم از کجا م...