علـــــی جونیعلـــــی جونی، تا این لحظه: 13 سال و 9 روز سن داره
زندگی مشترکمونزندگی مشترکمون، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

علی نفس مامان و بابا

گفتمان 6

روزها که از پی هم میگذرد و تو بزرگتر میشی حرفهای قلمبه سلمبه ای بهمون میزنی که میمونم اینها رو از کجا یاد گرفتی... اینقدر خوشگل حرف میزنی و من مبهوتم از این همه شیرین زبونیت... پسرک کوچولوم بی نهایت دوستت دارم یک روز که پسرک داشت با بابا مهدی بازی میکرد و مسابقه میداد به باباش گفت من قدمنترم (ghodmantar) و من و باباش از خنده غش کردیم  (قدمنتر= قدرتمند) یکی از خصلت های بد پسرک اینه که اسباب بازیهاش رو پخش و پلا میکنه و هیچ رقمه حاضر به جمع کردنشون نیست .. یک روز ازش خواهش کردم که اسباب بازیهات رو جمع کن رو کرد به من و گفت:من از جمع کاری خسته میشم یک روز پسرک امد پیشم و بهم گفت فردا برو با خاله مهدم ...
21 ارديبهشت 1394
1428 15 15 ادامه مطلب

مرد کوچکم 4 ساله شد

امروز روز تولد توست و من هر روز بیش از پیش به این راز پی میبرم که تو خلق شده ای برای من تا زیباترین لحظه ها را برایم بسازی .    تولدت مبارک زندگی من   امروز  چهارمین سالگرد تولد پسرک کوچولوی خونه ماست. پسرک شیطون و پر جنب و جوش و گاه پر جوش و خروش خونه کوچک ما که وقتی خوابه سکوتی آرامش بخش تو خونه حاکم می شه و وقتی بیدار می شه حس و حال و هیجان رو دوبازه تو خونه جاری می کنه. چهار سال پیش قدم به این دنیای بزرگ گذاشتی و شدی همه دنیای من..... پسرکی که با اومدنش به دنیامون رنگ داد و هرروزمونو با شادی و شعف و هیجان رونق داد.  پسرکی که هروز باهاش دنی...
4 ارديبهشت 1394
1402 18 26 ادامه مطلب

روزمرگی های پسرک 45 ماهه

این روزهای کودکیت چنان شتابان در حرکتند که وقتی به دو سه سال گذشته فکر میکنم میبینم مثل برق و باد همشون گذشت... پسرک کوچکی که همه وابستگی و دلبستگیش ما بودیم حالا واسه خودش مرد کوچکی شده که برای همه چیز اظهار نظر میکنه... توضیح میده.. بحث میکنه .. انتخاب میکنه... روزهای استقلالت هم به اندازه همون روزهای  وابستگی لذت بخش و قشنگه پسرک 45 ماهه صبح ها ساعت 7 یا کمی زودتر گاهی به سختی و گاهی از سر شوق از خواب بیدار میشه و آماده میشه و با آقای پدر راهی مهد کودک میشه... عاشق مهد و خاله هاش و دوستانشه.... گاهی چنان از اتفاقات مهد با ذوق حرف میزنه که ادم دلش میره.. گاهی هم کم حوصله و چیزی بیان نمیکنه... پسرک 45 ماهه بعد از ظهر ها حدود...
14 اسفند 1393

شیر دریایی

سه شنبه 28 بهمن ماه از طرف مهد قرار بود به پارک دلفین های برج میلاد برید... اما چون ما قبلا خودمون رفته بودیم گفتم بیخیال و نمیریم اما شما اصرار داشتی که با دوستات در این اردو همراه باشی.. از طرفی هم باید مامانها باهاتون می اومدند.. بنابراین صبح روز سه شنبه ساعت 8 دم مهد کودک آماده بودیم و با اتوبوس به سمت پارک دلفینها حرکت کردیم... البته فقط اسمش پارک دلفین ها هست اما هیچ دلفینی وجود نداره و فقط چند تا شیردریایی به نمایش گذاشته میشه... خلاصه رفتیم وقتی وارد سالن شدیم سالن مملو از جمعیت بود و همه از مدارس و مهد کودک ها امده بودند به ناچار و البته بهتر شد که در صندلی جلو نشستیم و اولش قبل از شروع برنامه موزیک شاد با صدای بلند گذاشته بودند که...
8 اسفند 1393
1897 25 24 ادامه مطلب

ادامه درمان گوش درد

در چندین پست قبل نوشتم که طبق تست شنوایی که انجام دادیم گوش پسرک هنوز کمی التهاب داشت که ما در پی جستجو دکتر بودیم و هی امروز و فردا میکردیم که دوباره پسرک در تاریخ شانزدهم دی ماه از گوش درد به خود میپیچید و ناله  میکرد... در پی این اتفاق با چندین نفر از مامانهای اردیبهشت 90 مشورت کردم و اونها دکتر بهرام ملکوتی که فوق تخصص ENT اطفال رو داشت و بهم معرفی کردند .. فردا صبحش یعنی چهارشنبه مورخ 17 دی ماه علی رو مهد نبردم و  با بچه ها راهی مطب دکتر شدیم و بعد از کلی انتظار و شیطنت بچه ها و بدو بدو کردن تو مطب نوبتمون شد.. دکتر بعد از معاینه گفت که لوزه سوم پسرک بزرگ و عفونی شده و این عفونت به گوشش زده و عفونت و چرک پشت پرده گوش جمع شده ...
5 اسفند 1393
8421 17 22 ادامه مطلب

دهه فجر در مهد

از یکشنبه 12 بهمن ماه تا سه شنبه 21 بهمن ماه هر روز در مهد مراسمی به مناسبت دهه فجر داشتید.. مراسم هایی که با انقلاب و امام خمینی و ... آشنا بشید... اما متاسفانه پسر کوچولو  هفته اول به علت بیماری آبله مرغونش خونه موند و مهد نرفت و بنابراین از برنامه های مهد هیچ بهره ای نبرد... شنبه 18 بهمن ماه در مهد جشنواره غذاهای سنتی برگزار میشد و ما هفدهم ساعت 11 شب که از جلوی مهد رد میشدیم متوجه این قضیه شدیم آخه اعلامیه اش رو پشت در مهد نصب کرده بودند... اون وقت شب با دو تا وروجک نمی تونستم غذای خاصی درست کنم اما صبح زود به جای غذای سنتی یک نوع غذای انگشتی مدرن درست کردم و مهد بردم اینم توبالز یا توپ های تونی که به مهد علی بردم ...
22 بهمن 1393
1458 20 14 ادامه مطلب