علـــــی جونیعلـــــی جونی، تا این لحظه: 13 سال و 20 روز سن داره
زندگی مشترکمونزندگی مشترکمون، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

علی نفس مامان و بابا

بدرود پوشک

1392/8/13 7:51
نویسنده : مامان علی
1,332 بازدید
اشتراک گذاری

روزها و شبها مثل برق میان و میرن و من مادر, عاشقانه بزرگ شدن میوه دلم رو به نظاره نشستم.. چقدر همه چیز سریع داره اتفاق میفته..علی من انگار همین دیروز بود که تو فرشته کوچولو رو تو بغلم گذاشتند و برای اولین بار تو بیمارستان خاله ساقی پوشکت رو باز کرد که کلی پی پی کرده بودی و چقدر خوشحال شدیم ... اما باید بگم امروز دیگه مستقل شدی و دیگه پوشک نمیشی... هر روز داری بزرگتر و مستقل تر میشی و دل من برای کوچولوییهات روز به روز تنگ تر میشه... اما بزرگ شو... مستقل شو... مرد شو پسر کوچولوی شیرینم...قلبقلب

بالاخره از روز 4 مهر ماه که 29 ماهه شدی تصمیم جدی گرفتم که از پوشک بگیرمت... روزها کاملا باز بودی و هر یک ساعت دستشویی می بردمت اما از دستشویی رفتن بدت می اومد و یا به عشق آب بازی دستشویی می رفتی تا اینکه برات جایزه هایی که دوست داشتی اعم از برچسب و کاکائو و بستنی در نظر گرفتم و بهت گفتم اگه زود بریم دستشویی بهت جایزه میدم و شما به عشق تشویقی هات باهام همکاری کردی  ...اما گاها که یادم میرفت شما تو شلوارت نشتی میدادی... اما ده شب اول پوشکت کردم... وقتی خوابت میبرد پوشک میشدی و صبح قبل ار بیدار شدنت بازت میکردم اما پوشکت کاملا خشک بود... اما دل و جرات نداشتم که شبها بازت بزارم تا اینکه یک شب من زودتر از پسرک خوابم برد و آقای پدر پسری رو پوشک نکرد و همین شد که شبهای بعد هم باز بمونی.... و خدا رو شکر تا حالا تو این چهل روز شبها جات کاملا خشک بوده... پس یعنی کاملا کنترل ادرارت رو داریلبخند

البته ناگفته نماند که وقتی 26 ماهه بودی تلاش کردم از پوشک بگیرمت اما اصلا همکاری نکردی... حتی وقتی دستشویی می بردمت با تحریک آب گرم جیش میکردی تا اینکه با دکترت مشورت کردم گفت الان استرس بهت وارد نکنم و اموزش دستشویی رفتن رو به چند ماه بعد موکول کنم که خدا رو شکر 3 ماه بعد آموزش رو شروع کردم و خیلی بهتر باهام همکاری کردی پسر کوچولوی شیرینمبغل

الان پسرک 30 ماهه شیرین زبونم دیگه پوشک نمیشه... هر چند که خودش اعلام نمیکنه که جیش یا پی پی داره.. اما هر 2 ساعت وقتی بهش میگم بریم دستشویی میاد و زمان زیادی می تونه خودشو کنترل کنه... اما وقتی ناراحتی و یا دردی و یا استرسی داشته باشه قدرت کنترلش رو از دست میده و گهگاه نشتی داره ... که امیدوارم به زودی این مشکل هم حل بشه

و در اخر توصیه هایی که یک مادر راحت تر بتونه کودک خردسالش رو از پوشک بگیره:

  • یک مادر صبور که متاسفانه من نبودم و به خاطر شرایطم زود از کوره در می رفتم اگه تو شلوارش جیش میکرد سر پسری داد میزدم که خیلی بد بود گهگاه هم که حواسش نبود و جیش می کرد به خاطر ترس از دعوای من خودشو قایم می کرد....ناراحت
  • پدری مهربون و منطقی  که با مادر و کودک همکاری کنه که همسری به من خیلی کمک کرد
  • و از همه مهمتر خود کودک هست که معنی کنترل و جیش و پی پی رو بدونه و از پوشک شدن بدش بیاد و فراری باشه... هر چند که پسری علاقه زیادی به پوشک داشت
  • جایزه ها و تشویقی های متنوع که کودک بهشون علاقه داشته باشه و براش عادی نشه
  • خانه ای آرام بدون سفر, بدون بیرون رفتن های مکرر
  • شورت آموزشی برای پسری کاربردی نبود.. همچنین علی علاقه ای به لگن نداشت و ازش استفاده نکرد

....همه ی اینها با کمک خدا و صبر و تحملی که به آدم میده منجر به یک مرحله دیگر از رشد کودک میشود.. مرحله ای که خیلی وقتها مثل یک آرزو از دور چشمک میزنهچشمک

پی نوشت 1: یک دفعه از دستشویی بیرون اوردمت و تا دستهامو شستم و اومدم  ... دیدم روی موکت پی پی کردی...عصبانی

پی نوشت 2: گاهی با شعر خوندن توجه اش رو به دستشویی جلب می کردم... براش میخوندم جای پی پی تو دستشویی... علی پی پی می کنه تو دستشویی و با کشیدن سیفون دستشویی پسرک خوشحال میشد که جیش و پی پی رفتند خونشوننیشخند

قلبمرد کوچکم استقلالی دیگر در زندگیت مبارکت بادقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (16)

مامان آنیل
13 آبان 92 12:15
سلام ای خدا مامانی خیلی با مزه نوشته بودی اون جمله آخر به خصوص خوب خداروشکر علی جون مستقل شدی آفرین به تو گل پسر ممنون مامانی بابت توضیحات خوبت
◕ معصـومـﮧ ◕
13 آبان 92 12:57
مبارکه
مرجان
13 آبان 92 14:09
سپیده جون واقعاً خوش به حالت و خسته نباشی چون کار خیلی بزرگی انجام دادی.
ممنون از توضیحات خوبت ، البته من فکر کنم زود اقدام به این کار برای رادین کردم. برای همین فعلاً بیخیال شدم. یکی دو روز اول بخاطر جایزه همکار میکرد ولی بعدش به زور و گریه میومد دستشویی و با این که کاری نمیکرد ولی لج میکرد که جایزه میخوام.
راستی علی وقتی پی پی داره ، چیکار میکنی؟


ممنون مرجان جون
علی هر دو روز پی پی میکنه... وقتی میبرمش دستشویی میگم زور بزن... اگه پی پی نداشته باشه میگه ندارم اما اگه داشته باشه میگه برو صدات میکنم و وقتی کارش رو کرد میگه مامان بیا بسور....
در ضمن من کلی شعر میخونم میگم
جای پی پی تو دستشویی .... علی پی پی میکنه تو دستشویی
یا میزارم سیفون رو خودش بکشه بعد بهش میگم جیش و پی پی رفتند خونشون...خخخخخ
مریم
13 آبان 92 17:44
سلام وای چه خوب تبریک میگم این مرحله از بزرگ شدن علی جون رو...
صوفی مامان رادمهر
14 آبان 92 15:16
آفرین به تو و مامان صبورت...گلاب به روتون روم به دیفال رادمهر هنوز پوشکیه... من از تجربیاتت استفاده کردم
مامان ساجده
15 آبان 92 14:55
ماماني اول از همه شما خسته نباشي خوب به سلامتي علي جونم اين پروژه سختو پشت سر گذاشت علي جونم مستقل شدنت رو بهت تبريك ميگم
negin
17 آبان 92 8:45
خوب تبریک بابت موفقیتتون.

شاد باشید

الهه
18 آبان 92 13:11
به به علی آقای ما برای خودش مردی شده. تبریک فراوان به این شیر مرد کوچولومون. که دلم براش یه ذره شده.
سپیده جان خسته نباشی خانومی.


ممنون الهه جونم
اصلاح شد

فرناز مامان ایلیا
19 آبان 92 1:27
ایول علی آقا بزرگ شده ماشاالله مرد شده آفرین... تبریککککک میگم خیلی با حال بود نوشته ات
هیراد و عمه لیلاش
19 آبان 92 19:54
تبریک به علی جونم که واسه خودش مردی شده عزیز دلم مامانی واقعا خسته نباشید معلومه خیلی اذیت شدی به خاطر وضعیتت بوس برای هر دوتاشون
مامان علی
پاسخ
ممنون مهربونم
متین
19 آبان 92 20:01
واقعا خسته نباشی مبارکه من همیشه وقتی کسی ازم میپرسه سخت ترین مرحله بچه داری کدومه میگم از مای بیبی گرفتن واقعا کار سختیه من بارها اشکم درو مده من فربد و 24 ماهگی گرفتم و برام خیلی مشکل بود منم بارها سرش داد کشیدم و خیلی عذاب وجدان داشتم ولی کار سازه نگران نباش بزرگ میشن یادشون میره
مامان علی
پاسخ
خدایی خیلی سخته از تمام مراحل سخت تره...
ملیحه مامان پریا
23 آبان 92 11:17
مستقل شدن علی کوچولو رو تبریک میگم عزیزم با وجود شرایطت حق داشتی که کم صبر تر از معمول باشی عزیزم چون واقعا پروسه سختی هست
مامان علی
پاسخ
ممنون ملیحه جون
خاطره مامان بردیا
24 آبان 92 21:05
مبارک باشه پوشک گیرون سپیده جون. واقعا خسته نباشی. خیلی سخته. واسه منم دعا کن
مامان علی
پاسخ
ممنون خاطره جون خدا رو شکر بردیا خان داره خوب همکاری میکنه
maman rania
28 آبان 92 7:25
hora mamani rahat shodi
بافتنی یکی یدونه
28 آبان 92 16:57
سلام خسته نباشید وبلاگتون خیلی زیباست میشه منو به اسم فروشگاه بافتنی یکی یدونه لینک کنی و یدونه خرید کوچلو بکنی ممنون میشم
دخترک
12 آذر 92 14:25
عزیزم کار بزرگی کردی خسته نباشی حسابی باید دیگه مستقل میشد چون با اومدن نی نی جدید کارت سخت میشد... علی جیگرم چون باهوشه چقدرخوب کناراومده بچلونششششششششششششش
مامان علی
پاسخ
فدات مهربونممم