از جمعه تا جمعه
تولد عمه زینب روز 14 شهریور تولد عمه زینب بود...اما واسه اینکه مهموناش بتونند بیان تولدش رو جمعه 10 شهریور برگزار کرد...تولد خوبی بود و به من و تو کلی خوش گذشت...کلی شیطونی و بازی کردی...همش واسه خودت راه می رفتی و توجهی به من نمی کردی...(یعنی دیگه واسه خودت مستقل شدی دردونه ی من) میز پذیرایی علی در حال آماده شدن یک اتفاق خوب بعد از گذشت حدود 8 ماه بالاخره دو تا از مرواریدهای خوشگل و سفیدت (دندونهای پایینت) جوونه زدند و خودشون رو نمایان کردند و مامانی رو کلی ذوق زده کردند...گل پسرم.هفتمین و هشمین دندونهای مروارید گونه ات مبارک ...امیدوارم بعدی ها هم به همی...