علـــــی جونیعلـــــی جونی، تا این لحظه: 13 سال و 20 روز سن داره
زندگی مشترکمونزندگی مشترکمون، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

علی نفس مامان و بابا

علی و ماجرای دومین آرایشگاهش

1391/6/6 19:20
نویسنده : مامان علی
1,266 بازدید
اشتراک گذاری

روز عید فطر یعنی یکشنبه 29 مرداد ساعت 10:30 شب بابا واست وقت آرایشگاه گرفت برای این دیر گرفت که من هم بتونم بیام ....اما چون عمه زینب هم خونه ما بود...اون هم اومد آرایشگاه....خلاصه دسته جمعی رفتیم که پسر قند عسلم موهاشو کوتاه کنه ...(هر چند که من تمایلی به کوتاه کردن موهات نداشتمناراحت)...اما بابا مهدی گفت موهات خیلی نامرتب شده و باید اصلاح کنی.....لبخند

اولش که رسیدیم برای اینکه شما با محیط اونجا آشنا بشی اول بابا مهدی موهاشو کوتاه کرد...اما در این مدت از شیطنت هات بگم....آرایشگاهی که بابا واست وقت میگیره کلی با کلاسه...یعنی همه چیز تو آرایشگاه هست از جمله: سالن ماساژ، سالن بیلیارد، کافی شاپ، آتلیه و....

من و عمه روی مبل نشسته بودیم که دیدیم علی جونی نیست...بعد دیدیم رفتی سراغ میز بیلیارد و چوبش رو برداشتی و داری میزنی روی میز...اینم سندش...هههههههههههنیشخند

علی و میز بیلیارد 1

بعدش واسه اینکه اذیت نشی نشوندیمت روی میز بیلیارد

تو هم مثل حرفه ای هااااااقلب

علی و میز بیلیارد 2

بعد کم کم به حالت خوابیده در اومدی

و شروع کردی به بیلیارد بازی کردنماچ

علی و میز بیلیارد 3

و در آخر توپ ها رو به پایین پرتاب میکردی...وای نکننننننننننننکلافه

علی و میز بیلیارد 4


اما وقتی نوبت به کوتاه کردن موهات رسید....نمی دونی که چکار کردی....هر چقدر دفعه پیش آروم بودی و مثل آقاها نشستی موهاتو کوتاه کردند...این دفعه فقط جیغ میزدی و گریه میکردی...نمی دونم از چی ترسیده بودی...اما یک لحظه آروم نمیشدی....آخر هم بابا مهدی مجبور شد بغلت کنه و تو بغل بابا مهدی موهاتو کوتاه کنند اما این روش هم فایده نداشت و شما فقط گریه میکردیگریه....اما بالاخره به هر دردسری بود یکم موهات از حالت شلوغ پلوغ و به هم ریخته، مرتب شدلبخند

 

علی قبل از اصلاحنگران

علی قبل از اصلاح 2

 

علی در حین اصلاحگریه

علی در حین اصلاح 2

علی بعد از اصلاحلبخند

علی بعد از آرایشگاه دوم

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

صوفی مامان رادمهر
6 شهریور 91 15:37
اووووو چه پسر باحالی... بیلیارد بازی تو؟ آفرین... خیلیییییییی عکسات خوشگل شده... بوووووووووووس
طاهره مامان امیرعلی
6 شهریور 91 20:10
سلام.وبلاگتون مثل همیشه زیبا و قشنگه،تبریک میگم بهتون.

سارا مامان رادین
6 شهریور 91 23:30
به به چه حرفه ای آخرشه خاله جون ،باید رادین رو بیارم پیشت آموزش ببینههههه موهاتم مبارکه،زودتر عکس مامان جونش!
الی جوووونی
7 شهریور 91 0:30
سلام بر مامان سپیده...
خوبی؟؟؟علی خوبه؟؟؟
ممنون...خجالتم نده..
ای نازی نازی ببین علی کوچولو رو..


سلام گلم
ما خوبیم
شما چطورید؟....فدات عزیزم
نرگس
7 شهریور 91 8:05
ای جــــــــــــــــــانم منم با راستین این مشکلو دارم بیچاره آرایشگرا !!! منم می خوام موهاشو کوتاه کنم ولی نمی زاره که
مامان یلدا و سروش
7 شهریور 91 15:49
ای جان چه نازی این گل پسر. بیلیارد بازه حرفه ای قند عسل
مامان یلدا و سروش
7 شهریور 91 16:53
ای جونم. نازه پسرم
مامان یاشار و بهار
7 شهریور 91 18:06
مبارکه علی جونی. انشااله اصلاح دامادیت. بابا باکلاس!!!!!!!!!!!! بووووووووووووووس
محمد
8 شهریور 91 8:17
ماشاءالله یک پا بیلیارد بازه ؟
مامان امیر رضا
8 شهریور 91 9:14
خیلی با حالی علی جون. عکسهای با حالی بود<

آرسام و مامان مهرناز
10 شهریور 91 15:53
سلام عزیزم
ممنون که به وبلاگ ما اومدی
عزییییییییییییییییییزم چه گل پسمل نازی دارین
خدا حفظش کنه واستون
چقدر جالب که سالگرد ازدواجمون انقدر به هم نزدیکه
با اجازه لینکتون میکنم
بازم پیش ما بیاین
یه عالمه بووووووووووووووس واسه علی خوشگله
خاطره مامان بردیا
11 شهریور 91 15:08
الهی فدات شم که اینطوری حرفه ای بیلیارد بازی می کنی خوشگلم
مامی گل
12 شهریور 91 13:39
من عاشقتم علی کوچولو
فهیمه مامی حدیث
12 شهریور 91 16:31
وای بلیارد کیف داد؟ اصلاحت هم مبارک
هدی مامان مبین
16 شهریور 91 19:57
ای حانممممم عکساتو عشقه...
بیلیارد باز حرفه ای....
موهات مبارک...ارایشگاه دامادی...
راستی مبین هم از این لباس داره یه رنگ دیگه اشو


ممنون هدی مهربون
سمانه مامان کیمیا
16 شهریور 91 20:12
خیلی فیگوراش مردونه است خداییی
فرناز مامان ایلیا
19 شهریور 91 1:37
ای جان... چه بیلیاردی بازی میکنه... خاله جون موهات مبارکه...
مامان رانیا
19 شهریور 91 20:52
ای جان علی داره بیلیارد بازی می کنه بعد اصلاح چه خوب می خنده