علـــــی جونیعلـــــی جونی، تا این لحظه: 13 سال و 20 روز سن داره
زندگی مشترکمونزندگی مشترکمون، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 15 روز سن داره

علی نفس مامان و بابا

نی نی پارتی

1391/5/30 22:52
نویسنده : مامان علی
3,603 بازدید
اشتراک گذاری

روز 19 مرداد ساعت 11 ظهر به یک مهمونی خاص دعوت شده بودیم.لبخند..

مهمونی مامانها و نینیهای متولد اردیبهشتهورا....

مهمونی به میزبانی سرور جون و فراز خان به پا شده بود که خیلی خیلی به ما خوش گذشت.لبخند...

سرور جون کلی غذاهای خوشمزه واسه نینیها و مامانا درست کرده بود...به بهتعجب

وای که چه حالی داد دیدن اون همه نینی و مامانهاشون از نزدیکقلب.....

اون روز بابا مهدی بهمون اجازه نداد که به مهمونی بریم...اما خب ما بدون اجازه بابا مهدی به مهمونی رفتیم..که از همین جا از بابامهدی معذرت میخوام....اما اگه نمی رفتیم دلمون خیلی می سوختچشمک...

یه عالمه مامان و نینی از راه دور و نزدیک اومده بودندماچ....

اولش که رسیدیم چون علی صبح زود یعنی 9 صبح از خواب بیدار شده بود یکم بی حوصله و بهانه گیر شده بود...بعد از اینکه می می خورد حدود 2 ساعت یا بیشتر خوابید....مامانی هم از فرصت استفاده کرد هم بقیه نینیها رو چلوند...هم حسابی از خودش پذیرایی کردنیشخند....

بعد که علی جونی از خواب بیدار شد یکم ناهار خورد بعد شروع کرد به شیطونی کردن و بازی کردن با فسقلی هاااااا.دلقک...

اون روز نتونستم درست و حسابی عکس بگیرم آخه اول دوربینم شارژ نداشت گذاشتم شارژ شد بعد که دوربین شارژ شد نینیها حوصله عکس انداختن نداشتنمتفکر...هههههههههه

ولی چند تا عکس انداختم که برای یادگاری میزارم.لبخند.................

عکسها در ادامه مطلب

 

میزبان فراز خان دانشمند

فراز

باران خانم خوش تیپ و مامانی

باران

پرهام خان ریزه میزه اما زیرک

پرهام

رادین با اون چشمهای معصوم و لبهای خوردنی

رادین

مبین خان خوشروی و خونگرم

مبین

ژینو خان چشم خوشگله شرقی

ژینو

رادمهر خان سفد برفی

رادمهر

آرام خانم جیگر...خواهر آرادخان

آرام خانم

 

متاسفانه از طاها..امیر علی...آراد..کیمیا...حدیث عکس تکی ندارم....گریه

 

عکسی دیدنی از رادمهر و حدیث

حدیث و رادمهر

علی و مبین...

علی و مبین

علی خوابیده...

علی در حال خواب

علی در حال بازی کردن

الیب

علی در آشپزخانهتعجب

علی در آشپزخانه

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

سمانه مامان کیمیا
30 مرداد 91 22:02
چه عکسات خوب شدن ...کیمیا رو هم اضافه کن به حدیث اینا جیگر علی
بهناز مامان یلدا و سروش
30 مرداد 91 23:39
وای چه نی نی های نازی یکی از یکی خوشگل تر. همیشه بگشت خانمی
سحرناز
31 مرداد 91 7:31
سلام مرسي از عكسهاااااااااااااااا دستت درد نكنه سپيد جان من هميشه سر ميزنما به وبلاگ ولي نميتونم نظر بذارم نميدونم چرا اميدوارم اين دفعه بشههههههههه درضمن مرسي از عكس پرهام
سمیرا مامان آنیتا
31 مرداد 91 8:22
جاااااااااااااانم بازهم کلی نی نی خوردنی
زهرا مامان قاصدك
31 مرداد 91 11:19
به به چه مهموني بوده ، خدارو شكر بهتون خوش گذشته
محمد
31 مرداد 91 13:28
شادباشید وسلامت
فهیمه مامی حدیث
31 مرداد 91 15:57
قربون علی خوش اخلاق خوابالو من منتظر این عکس حدیث و رادمهر بودم مرسی خاله جون
الی جوووونی
31 مرداد 91 17:35
سلام مامان سپیده...
حالت خوبه؟
خیلی خیلی خوشمان آمد به وب لاگمان سر زدید...
خوش به حال علی با این مامان باباش..نازی...
خدا نگه داره برات بخدا خیلی ازش خوشم اووومد
به جای من ببوسش...
راستی مامان سپیده و بابا مهدی عروس نمی خواین؟؟؟
منو به غلامی قبول کنین...


سلام الی جونم
ما خوبیم....
شما تاج سری...
هانی مامان سامیار
1 شهریور 91 15:48
سلام آخ جون بازم قرار بازم دل من و سامیار و آب کردین . ان شا ا... همیشه قرار و خوش گذرونی .
مامان رانیا
2 شهریور 91 22:44
عکسها خیلی نازن دلم اب شد ای جان
مامی گل
5 شهریور 91 12:27
قربون تک تکتون فرشته های ناناز مرسی سپید جون