علـــــی جونیعلـــــی جونی، تا این لحظه: 13 سال و 12 روز سن داره
زندگی مشترکمونزندگی مشترکمون، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 7 روز سن داره

علی نفس مامان و بابا

سفرنامه و عیدانه 92

1392/1/7 19:57
نویسنده : مامان علی
2,086 بازدید
اشتراک گذاری

سفرنامه نوروز 92

روز 28 اسفند ماه حدود ساعت 10 صبح به همراه بابا مهدی و خاله سیما و آریا جونی و عمو رضا راهی سفر به مقصد کرمان شدیم...

در راه کلی با آریا شیطنت کردی.... و از بودن با آریا لذت میبردی و یک جورایی برات یک مدل و الگو شده بود هر کاری میکرد سریع تو هم پشتش انجام میدادی...در مسیر هم هر جایی ماشین پلیس میدیدی چشمات گرد میشد و مرتب میگفتی پئیس پئیس... فدای این شیرین زبونیهات بشم...

حدود ساعت 10 شب به کرمان رسیدیم و با استقبال گرم پدر و مادرم روبرو شدم... آغوش مهربانی هاشون همیشه برایمان باز بوده و هست... چقدر بودن در کنار خانواده آرامش بخش هست...

روز 29 اسفند  از یک بازارچه سنتی در یخدان مویدی (یکی از جاهای دیدنی کرمان) که به پا کرده بودند دیدن کردیم...

شب 29 اسفند هم چهارشنبه سوری بود... که در حیاط خانه از روی آتیش پریدیم و خیلی خیلی بهمون خوش گذشت..

علی و آتیش چهارشنبه سوری

علی و شب چهارشنبه سوری

روز 30 اسفند همگی به غیر از مامان و بابا با ماشین گشتی تو خیابون زدیم و ظهر به خانه برگشتیم...

ساعت حدود 2 و نیم تحویل سال بود که ما مشغول خوردن ناهار بودیم البته آخرای ناهار بود و من مشغول پاک کردن سفره ناهار که  سال تحویل شد..

سال 1392 مبارک باد... هوراااااااااااااااااااااااا

عکس سفره هفت سین خونه مامان پروین که سریع و سیر به خاطره علی جونی جمع شد...

سفره هفت سین 92 خونه مامان پروین

علی و آریا عصر روز 30 اسفند بعد از سال تحویل

علی و آریا سال 92

روز اول فرودین همگی با هم به باغ شازده ماهان رفتیم... هوا سرد و بارانی بود... اما با این حال خیلی خیلی خوش گذشت... و خاطره این روز همیشه در ذهنم باقی میماند..

عکسها و بقیه سفرنامه در ادامه مطلب...هوراهورا

 

 

روز دوم فروردین هم بارندگی شدید و تگرگ های زیاد نتوانست ما را در خانه نگه دارد و ما حدود ساعت 11 ظهر از منزل خارج شدیم... اول سری به مزار پدر  و مادر ( پدرم) زدیم و فاتحه ای خواندیم و در سال جدید به رفتن به سر مزارشان آنها را هم یاد کردیم..

دوباره راهی ماهان شدیم و اول به باغ متولی باشیم رفتیم اما به علت سرما و بارندگی نتونیستیم در آلاچیق های وسط باغ بشینیم و ناهار بخوریم...

سپس به یک مکان سر بسته دنج رفتیم و ناهار خوردیم... علی هم کلی شیطنت می کرد...

بعد از ناهار در راه برگشت به کرمان به همراه خاله سیماو عمو رضا و بابا مهدی پینت بال بازی کردیم که خیلی خیلی حال دادو بهمون خوش گذشت..

همون روز 2 فروردین به علت سرمای شدید علی سرما خورد به خاطر اینکه مرتب دوست داشت به حیاط منزل برود و سر حوض با ماهی ها بازی کند....

روز سوم و چهارم فروردین هم با بابا مهدی به بازار کرمان رفتیم و کلی خرید کردیم...

در کل سفر خوبی بود و در نهایت خانواده سه نفره همگی با هم سرما خوردیم...

 

عکسهای باغ شازده ماهان...

ورودی باغ شازده ماهان علی کلی با ماشین ها یا به قول خودش قانقان بازی کرد..

علی و قان قان بازی

علی و قانقان بازی 2

جدا

 عاشق این نگاهتم خوشگلکم

جدا

اینجا دستش رو زده به آب حوضچه و دستش یخ کرده..

علی 1

علی 2

علی 3

جدا

اینچا هم پسرک شیطون قلیون میخواست و مرتب میگفت آتیش آتیش

علی و قلیون

جدا

علی و بابا در حمام سنتی در باغ شازده

علی و بابا 1

جدا

عکسهای علی با حاجی فیروز

علی و حاجی فیروز 1

اینجا علی و حاجی فیروز کلاهاشونو با هم عوض کردند..

علی و حا جی فیروز 2

جدا

علی


جدا

عکس خانوادگی

عکس خانوادگی باغ شاهزاده ماهان سال 92

علی در باغ متولی باشی ماهان

علی در باغ متولی باشی

علی و آریا در حیاط منزل مامان پروین در حال دوچرخه سواری

علی و آریا در حال دوچرخه سواری

علی سر سفره هفت سین مادر جون

علی سر سفره خونه مادر جون

 

بای بایبای بای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (18)

سارا
7 فروردین 92 17:41
عیدتون مبارک باشه ..کنار خانواده بهتون خوش گذشته دیگه .... به به چه عکس های خوشگلی ....انشالا همیشه به سفر و شادی بوس برای این پسر ناز
مرجان مامان رادین
10 فروردین 92 13:01
سال نو شما مبارک، همیشه به شادی و سلامتی باشه. عکسهای خیلی خوشگلی گرفتین، منتظر بقیه عکسها هم هستیم.
مامان طاها
10 فروردین 92 13:16
ان شا الله همیشه شاد و خرم باشید و سال خوبی داشته باشید. عکسها هم واقعا جالب و دیدنی بود. بووووس برای آقا علی گل. ان شا الله که هرچی زودتر هر سه تاییتون خوب میشین.
مامان نیره
11 فروردین 92 11:21
سلام سال نوتون مبارک انشاء اله سال خوبی داشته باشین سالی پر از شادی و خوشی در کنار هم

خاطره مامان بردیا
12 فروردین 92 12:33
سال نو مبارک. همیشه به سفر و گردش خوشحالم که بهتون خوش گذشته امیدوارم که تا الان سرماخوردگی خانوادگیتون خوب شده باشه و صحیح و سالم در کنار همدیگه شاد باشین
الهه
14 فروردین 92 7:48
براي آرزوي بهترين ها رو دارم. انشااله زير سايه پدر و مادر مهربونت هميشه خوش و سلامت باشي.
هانی مامان سامیار
15 فروردین 92 0:59
سال نو مامان سپیده و علی جونیمون مبارک ان شاا... سال خوبی در کنار هم داشته باشید و سال خوب و پر باری براتون آرزو می کنم با آرزوی سلامتی و موفقیت بوسسسسسسسس
محمد
15 فروردین 92 11:13
سال نو مبارک باد
دخترک
17 فروردین 92 9:40
سلام ایشالا همیشه به شادی و سفر شیطنت از چشماش میریزه شیطونک
صوفی مامان رادمهر
18 فروردین 92 14:27
خدا رو شکر که بهتون خوش گذشته همیشه شاد باشین
آهو
18 فروردین 92 16:35
سال نو مبارکه یه بوس واسه علی جون یه دونه واسه سپید جون موفق باشی
راستین
19 فروردین 92 11:18
سلام عزیزم امیدوارم که سال خوبی رو در کنار خانوادت شروع کرده باشی و امسال برایت سرشار از موفقیت و بهروزی باشد.
سمیرا مامان آنیتا
21 فروردین 92 8:33
به به چه عکسایی جیگر این علی کوچولو با این شیطنت هاو نگاههای مردونش
مامان آنیل
22 فروردین 92 13:45
بسیار عاااااااااااااااااااالی بود خداروشکر که بهتون خوش گذشته سال نو هم مبارک باشه علی جون قربونت برم با این شیطونی هات. مامان جون هم بالاخره دیدیم. ماشالا شبیه خودته علی جون
مامان حمید کوچولو
22 فروردین 92 18:40
سال نومبارک مسافرت خوش گذشت علی جون عکسا خیلی خوب شدن ایشالا همیشه به گردش باشید
مامان یلدا و سروش
26 فروردین 92 14:46
وای من نمیدونستم که شما کرمانی هستین. خوش بحالتون حسابی شهر با حالی دارین من اولین باری بود که می اومدم کرمان خیلی لذت بردم خصوصا از باغ شازده ماهان


ممنون دوست عزیزم
اما محل زندگی شما که با صفاتره
مامان رانيا
27 فروردین 92 7:12
سفرنامه خوبي بود با كلي عكسهاي خوب يعني كرمان توي عيد سرد بود جالبه قربون علي با ماشين بازي هاش
هدی مامان مبین
27 فروردین 92 15:52
قربون علی همسفر خوب و نازتون برم..
خیلی شیرین شده...
دلم براش تنگ شد...
روزگارتون بهاری...زندگیتون سبز

ممنون هدی جون مهربون