عکس هایی از وروجکم
سلام گلم، گل همیشه بهارم
الان که دارم برات می نویسم درست 19 ماه و نیمت هست....کلی آقا و کمی بازیگوش شدی...آقا از این جهت که به حرفهای مامانی گوش میکنی البته اگه شیطنتت اجازه بده....شیطونیهات هم خوبه و قابل تحمل...کلی با کارات دل مامان رو آب میکنی.... با زبون گنجیشکیت چیزهایی رو به مامان میفهمونی...مامان عاشقته...میدونی تمام هست و نیست مامانی...میدونی تمام دنیای مامانی....میدونی نفسم به نفست بنده...میدونی؟
کلی این چند وقت ازت عکس انداختم از کارات و شیطونیهات....چند تاشو گلچین کردم واست میزارم ... ماشاءالله داری روز به روز - لحظه به لحظه آقاتر و خواستنی تر و شیطون تر میشی... مامانی دلم برای تک تک این ثانیه ها تنگ میشه...دلم برای بیشتر با هم بودن تنگ میشه... دلم برای نوزادیهات تنگ شده... چشم امیدم به روزهای آینده تست...
کارهایی که تو این سن انجام میدی...
بیشتر اعضای بدنت رو نشون میدی و اسم بعضی هاشون رو میگی
صدای حیواناتی از قبیل سگ، گربه، کلاغ، گنجشک، گوسفند و ... در میاری
بعضی از کلمات رو نصفه نیمه میگی که انشاءالله در پست های بعدی میگم
و کلی کار دیگه....
عکسها در ادامه مطلب
علی در حال پفک خوردن...البته نمی خوره و فقط کثیف کاری می کنه
علی در حال انجام حرکات ورزشی سخت
علی و محمد در حال حباب بازی با تفنگ
علی لوس می شود و گریه می کند
اینجا هم اوایل آذر ماه بود که به پیشنهاد بابا جونی شام بیرون رفتیم
قبل از آوردن غذا... مثل یک پسر ناز دوست داشتنی تو صندلی غذات موندی
اینجا هم علی جونی آماده شده تا ددر بره...