دلبرکم 19 ماهه شد
همه شیرینی زندگیم 19 ماهه شدنت مبارک
پسر نازنینم آنقدر سرعت بزرگ شدنت زیاد است که هر چی سعی میکنم بهش نمیرسم...
به زمان احتیاج دارم...
میدونم کجا می خوام برم فقط لازم است که روزهام کش بیان....
من و بابایی با شروع 19 ماهگیت درک کردیم که داریم وارد یکی دیگه از مرحله های شیرین زندگی پسرمون میشیم... مرحله بزرگ شدن و قد کشیدن... مرحله بالندگی... مرحله درک کردن خیلی از مسائل و حرفهای بیشتر و ... امیدواریم بتونیم راهنمای خوبی برای تمام مراحل زندگیت باشیم عزیز دلم...امیدوارم بتونیم همزمان با تو فدم برداریم و پیش بریم..
علی من خیلی شرین شده و کلی کارهای جدیدی میکنه که دل آدم براش ضعف میره...چه برسه به من که مادرم...اینقدر خواستنی شده که وقتی هم خوابیده دلتنگش میشم و می خوام در آغوشش بگیرم و بوسه بارانش کنم...
19 ماهه شیرینم...
خودش سوار سه چرخه اش میشه و جلو و عقب میره...البته اگه پاهاش روی زمین باشه...چون هنوز کامل نمی تونه پا بزنه... گهگاهی هم با سه چرخه اش زمین می خوره...
عاشق مسواک زدنه... هر وقت میبرمش دستشویی که دست و صورتش رو هم بشورم مسواکش رو برمیداره و خیسش می کنه و شروع می کنه به مسواک زدن... فدات بشم که اینقدر تمیزی...
عاشق دیدن کارتون و البته دیدن شبکه پویا شده .... اینقدر مات و مبهوت میشه که چند لقمه غذا اینجوری می خوره...
تازگیها به کتاب و دیدن سی دی های کارتونی خیلی علاقه نشون میدی ...مرتب کتاب دستت میگیری و با زبون خودت کلی می خونی....فدای کتاب خوندنت بشم عزیزم... در ضمن به نقاشی کشیدن که خیلی وقته علاقه داشتی اما این روزهااا بیشتر شده و مرتب از من دفتر و مداد می خواهی که نقاشی بکشی...
این روزهااا به پیشنهاد همه وقتی واسش غذا میارم تا خودش بخوره ... اولین قاشق رو اینقدر خوشگل داخل دهن کوچولوش میزاره که حتی یک ذره اش بیرون نمی ریزه ...اما قاشق های بعدی میشه غذای سفره و رو فرشی و در و دیوار... به عروسکهاش هم غذا میده اما خودش نمی خوره....
این روزهااا علاقه شدیدی به دوربین پیدا کرده...تا دوربین دستم میبینه ازم با کلی گریه میگیره...از عکس انداختن من خوشش نمیاد و کارم رو قبول نداره...میخواد خودش عکس بگیره....
19 ماهگیت مبارک پسر نازم
با یه عالمه آرزوهای رنگی واسه تو که ...
بهترینی...عشقمی...
نفسمی....دنیای منی...
امید زندگیمی...
شنبه 4 آذر مصادف با تاسوعای حسینی پسته ی خندون من 19 ماهه شد..
می سپارمت به دو دست قطع شده حضرت عباس و گلوی تیر خورده علی اصغر و به مظلومیت حسین
امیدوارم راه این بزرگان سر لوحه کارهایت باشد
امیدوارم راه و رسم این بزرگان شیوه زندگیت باشد
برای دیدن عکسها به ادامه مطلب برید...
تلاش برای بالا رفتن از صندلی کامپیوتر
از یک سالگی از صندلی به روش های مختلف بالا می رفتی
علی در حال سه چرخه سواری
علی در حال مسواک زدن
علی مات و مبهوت در حال تماشای تی وی
علی و هرم هوشش
سه روز بعد از عاشورای 91 مادر جون روضه داشت
روز سوم من هم به نیت سلامتی یکی یکدونه و بابا مهدی شله زرد نذر کردم و پختم و پخش کردم
اینم شله زرد روز سوم امام حسین
اینم از عشق مامان...
پسر 19 ماهه من...