پروسه حمام
پسر کوچولوی نازم از وقتی که به دنیا اومدی...علاقه زیادی به آب نشون دادی... وقتی که نوزاد بودی میبردیمت حمام اصلا گریه نمی کردی و از آب خوشت می اومد... هر چند اون موقع ها به خاطر کوچیک بودنت ... من می ترسیدم حمامت کنم...و بیشتر بابا مهدی و هر از گاهی مامان پروین یا مادر جون حمامت میکردند... الان هم که بزرگ شدی.... ماشاءالله کلی شیطون شدی و اصلا یک جا در حمام بند نمیشی و منم می ترسم خدایی نکرده لیز بخوری و باز هم با بابا مهدی حمام میری.... خلاصه خیلی کم من حمامت کردم.... اما وقتی دلت بخواد حمام کنی...میای دست بابا مهدی رو میگیری ...میبری سمت حمام و شروع می کنی مثلا به در آوردن لباسهات... بابا هم واسه اینکه نا امیدت نکنه حمامت میکنه.... وقتی داخل حمام میشی... فقط صدای قهقهه از حمام بیرون میاد....بابا میگه کلی با هم آب بازی می کنید.... اول بابا سر شما رو میشوره بعد شما سر بابا رو.... خلاصه با خنده و شادی میری حمام و باز با همان حالت و البته تمیز میای بیرون....
خوشحالمممممممممممم که آب و حمام رو دوست داری پسر کوچولوی تمیزمممممممم
اینجا تازه از حمام بیرون اومدی....
حوله نو مبارک....
فدات بشم که اینجوری ژست گرفتی....
فدات بشم که دست هاتو بهم گره کردی....
فدات بشم که اینقدر ماهی ......
تاریخ افتتاح حوله نو...20 مهر 91...ههههههههه
اینجا در حال دیدن خودش وحوله نوشون هستند