هوراااااااااااا عمه شدم
بالاخره در روز اول خرداد 1391 منم عمه شدم.....
پسر نازنینم دیروز من و تو به همراه مامان پروین واسه دیدن پسر کوشولوی داداشم راهی بیمارستان بقیه الله شدیم (آخه یکدونه داداش بیشتر ندارم که....) و یکدونه پسرش خیلی برامون عزیزهههههههه و علی جونی پسر دایی دار شد....
وقتی رفتیم بالای سر زن داداشم که نینی رو ببینیم یهو علی نزدیک بود قنداق فرنگی رو از روی نینی کوشولو بکشه که گرفتیمش ...حتما فکر میکرده که نینی کوشولو عروسکه (آخه خیلی کوشولوووووووووو بود)
علی در راه رفتن به بیمارستان (مترو شهید حقانی)
روز قبلش لب علی خورد به تخت و لبش پاره شد که کلی خون اومد...الهی زود خوب بشی مامان جون که طاقت ندارم اینجوری ببینمت
اینم عکس پسر کوچولو داداش محسن که 5 ساعت بعد از تولد و با موبایل گرفته شده
قراره اسم خوشگلشو بزارن شاهین
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی