علی در موقعیتهای مختلف
پسرکم...خوشگل مامان این روزها خیلی خیلی شیطون شدی و کامل راه میری ...حتی موقعی که از خواب بیدار میشی بلند میشی می ایستی و شروع میکنی به راه رفتن و دنیال ما گشتن....یکی دیگه از کارهایی که میکنی نمیزاری من و بابات لحظه ای با کامپیوتر کار کنیم ...اگه ببینی ما پشت سیستم هستیم میای روی تخت و بعد میای روی میز کامپیوتر میشینی که ما قیافه ناز تو رو ببینیم...در ضمن مرتب با موس و کیبورد بازی می کنی (تخت به میز کامپیوتر چسبیده)...و مانیتور شده تکیه گاهی برای جنابعالییییی...البته بگم که مانیتور دیگه داغونهههه
باور نمی کنید اینم سندش:
گاهی هم که بابا میخواد با خیال راحت با کامپیوتر کار کنه میره داخل اتاق و درب اتاق رو قفل میکنه که شما شروع میکنی به بهانه گرفتن و مامانی دلش نمیاد شما گریه کنی و با کمک خودم از بالای اتاق با بابا دالی میکنی ...ببینیدددد
حالا علی خسته از این کارها با باباش میخواد بره حمام.....علی در حمام و شیطنت هاش در حمام
آخه بگو به سر دوش چی کار داریییییییییییییی؟؟؟؟؟
بعد از اینکه از حمام اومدی حالا تیپ زدی میخوای بری ددر مثلا میخوای بری پارک....
حالا رفته پارک...البته این عکسهای پارک مربوط به فروردین هست که هنوز هوا سرد بودهههه
قربونت برم از خوشحالی جیغ میزنی گل مامان
لحظه ای مامان از علی غافل میشود و علی دست به خراب کاری میزند و تمام دستمال کاغذی ها رو بیرون میکشدالبته از این نوع خرابکاریها زیاد انجام میده....چند روز پیش درب کابینت رو که با یک ربان بسته بودم باز کرده و ظرف ماش رو ریخته بود وسط آشپزخونه...دیگه واقعا عصبانی بودم و دیروز هم بهش آب دادم لیوانشو از دستم گرفت پرت کرد وسط آشپزخونه که اونهم شکست گریهههههه
دو تا دونه از دستمال کاغذی ها روی زمین افتاده میخواد اونها رو هم برداره
و در نهایت اینجا پسر خوبی شده و رفته کمی با ماشینش بازی کنه
خوشگل مامان با این همه شیطنتت باز هم عاشقانه دوستت دارم و هر لحظه این کارهایت برایم خاطره میشه و این رشد و بالندگیت و شیطنتت برایم دنیایی است ......
خدایاااااا ممنون از اینکه لحظه لحظه رشد و بالندگی او را میبینم
سپاس خدایاااااااااااااا سپاس