علـــــی جونیعلـــــی جونی، تا این لحظه: 13 سال و 13 روز سن داره
زندگی مشترکمونزندگی مشترکمون، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

علی نفس مامان و بابا

دل نگرانتیم عزیز دلم

1391/8/1 12:44
نویسنده : مامان علی
1,223 بازدید
اشتراک گذاری

یکی دو ماه بود که بابا مهدی روی چشمهای دلبندم علی کوچولو حساس شده بود این حساسیت به این دلیل بود که چشمهای هر دوی ما کمی ضعیف بوده و هست...(بوده واسه اینکه من عمل کردم)....وقتی که وروجک خونه ما نزدیک تلویزیون میشد بابا تی وی رو خاموش میکرد و میگفت پسرم بیا عقب بعد تی وی تماشا کن....و مرتب هم به من گوشزد میکرد که علی رو واسه معاینه چشم به یک چشم پزشکی ببرم اما فرصت نمیکردم تا اینکه روز پنجشنبه 31 شهریور ماه در منزل خواهرم بودیم که باز به اصرار بابا مهدی به کلینیک چشم پزشکی رازی تو گاندی رفتیم...ولی بعد از کلی معطلی و انتظار باز هم موفق نشدیم که چشم علی معاینه شود...منشی کلینیک برای شنبه اول مهرماه تو کلینیک چشم پزشکی رازی واقع در بلواز کشاورز ساعت 4 پیش دکتر جعفری (چشم پزشک اطفال) واسمون وقت گذاشت..

شنبه از راه رسید....

وارد کلینیک شدیم ..پس از مدتی کوتاه نوبت علی شد...اول اپتومتریست معاینه اش کرد اما علی می ترسید و گریه میکرد و نمیگذاشت که معاینه چشم صورت گیرد....بعد دکتر چشم پزشک معاینه کرد ولی باز هم علی ترسید و دقیق معاینه نشد...به پیشنهاد دکتر در دو چشم علی قطره ایی  ریختند تا بتوانند معاینه را دقیق و کامل انجام دهند...بعد از گذشت 20 دقیقه از ریختن قطره مجددا اول اپتومتریست و سپس چشم پزشک با کلی عروسک و ادا و شکلک تونستند معاینه چشم رو کامل کنند...

اما چه گذشت نخستین روز پاییز بر من و پدرت...

بعد از کلی معاینه دکتر رو به من کرد و گفت پسر شما یک شماره نمره چشمش از حد طبیعی بالاتره.... یعنی در کودکان نوپا باید شماره چشم 2/5 باشه برای پسر شما 3/5 هست...باید شش ماه دیگه برای چکاپ مجدد بیایید اگر نمره چشمش پایین اومده بود که هیچ وگرنه باید عینک بزنه....دکتر حرف میزد اما بغض راه گلویم رو بسته بود و ناگهان بی اختیار اشکم سرازیر شد...با خودم درگیر بودم یعنی چی این حرفها... یعنی علی باید عینک بزنه...نه من نمی تونم قبول کنم .....دیگر پاهایم توان رفتن نداشتند...به هر بدبختی که بود خودم رو به محوطه کلینیک رسوندم و روی نیمکتی که در محوطه بود ولو شدم و فقط به چشمهای یکی یکدونه ام نگاه میکردم و گوله گوله اشک بود که صورتم رو خیس میکرد

همراهم رو برداشتم و به همراه همیشگی ام زنگ زدم بعد از چند دقیقه دیدم جلوی درب کلینیک حاضره...نفهمیده بود که چطور خودش رو از محل کارش به کلینیک رسونده بود...هر دو اشک می ریختیم اما او صبورتر و مقاوم تر از من...مرا نیز دلداری میداد...سوار بر موتور شدیم و نسیم خوش پاییزی به صورتمان سیلی میزد و صورت خیسمان رو خنک میکرد...گریه

تا اینکه به درب منزل خواهرم رسیدیم خانواده همه از دیدن چهره هایمان نگران شدند و همه دلداریمان دادند

 

فدای چشمهات عزیزم

 

خدایا خودت همیشه پشت و پناهم بوده ای

خدایا خودت همیشه آرام جانم بوده ای

خدایا خودت همیشه مرحم زخم هایم بوده ای

خدایا خودت به دلم رحم کن و نا امیدم نکن

خدایا خودت فقط خودت به دل نگرانی هایم رحم کن و یکی یکدونه ام دردونه ام رو خوب کن

فقط خودت خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

 

پی نوشت: از همه دوستان خواهش میکنم واسه علی من دعا کنید که نمره چشمش طبیعی بشه (خواهشاً)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (17)

خاطره مامان بردیا
19 مهر 91 18:44
سپیده جون تو رو خدا اصلا نگران نباش. انشاء اله که تا 6 ماه دیگه که می رین برای معاینه همه چی خوب باشه و احتیاجی به عینک نیست. البته منم خیلی نگران کردی. چون من و همسری هم هر دو چشمامون ضعیف بوده. من خودم هم از 2 سالگی عینک زدم وای باید زودتر بردیا رو ببرم. لطفا شماره چشم پزشکی رو برام اس کن ممنوم می شم دوستم


ممنون خاطره جون
اصلا نگران نباش ولی واسه چکاپ برو
واست اس میکنم دوستم
فرناز مامان ایلیا
19 مهر 91 19:12
عزیزم نگران نشو...انشالله که نیازی به عینک نیست...

اگرم گفت نیازه باز خوبه زود فهمیدین و اینجوری یه مدت عینک میزنه و زودی خوب میشه...عزیزم غصه نخوریا....بوووس


ممنون فرناز مهربون از دلداریت
مامان یلدا و سروش
19 مهر 91 23:48
انشاالله چیزی نیست و به لطف خدا بهتر میشه.به خدا توکل کن

تشکر دوست عزیز
مامان مهرناز و آرسام
20 مهر 91 0:05
عزیییییییییییییییزم
تورو خدا اینطوری نکن خییییییییلی نگرانمون کردی!!
اول که انشالا چیز خاصی نیست و درست میشه،بعدشم،حالا خدارو باید شکر کنی که این چاره داره و اصلا چیز بدی نیست،مگه خودت نمیگی ضعیف بوده عمل کردی؟؟؟ فوق فوقش اونجوری
ولی من مطمئن مطمئنم که هیچی نیست و همه چی عالیه دفه ی دیگه
دعا میکنم واسه جیگرم

مرسی مهرناز جونی
ببوس آرسام جیگررو
ناهید
20 مهر 91 12:50
سلام سپیده جونم خوبی؟آقا مهدی خوبه؟عزیزم اصلا نگران نباش ایشالا چیزی نیست و خوب میشه.البته کاملا احساستو درک میکنم منم وقتی فهمیدم ماهان عینکی شده خیلی گریه کردم.اما چاره چیه عزیزم.ایشالا که اصلا نیازی به عینک نباشه.بهش آبهویج زیاد بده.گل پسرمون هم ببوس

سلام ناهید عزیزم
ما خوبیم...شکر
ممنون از دلداریت منم امیدوارم که خوب بشه
فاطمه مامان امیرعلی
20 مهر 91 20:08
سلام عزیزم.سپید جون مرسی که بهمون سر میزنی.
خیلی نگران شدم منم.آخه من و همسرمم هم چشمامون ضعیفه.
میگم همینطوری بردینش برای معاینه یا به چیزی مشکوک شدید بردینش.منظورم اینه که زود نیست برای معاینه؟؟

فاطمه جون نگران نشو
فقط واسه چکاپ برو
نه زود نیست دقیق هم معاینه میکنند...به چیز خاصی مشکوک نشدیم
محمد
21 مهر 91 8:40
سلام بر آبجی عزیز
دل نگران نباشید ان شاءالله که نمره میاد همون 2.5

ممنون
مامان رانیا
21 مهر 91 12:31
خدا به خیر کنه
برات دعا می کنم

مرسی شبنم عزیز
ملیحه
21 مهر 91 12:47
سپیده جون انشالا که علی کوچولوی ما عینک لازم نداشته باشه ولی اگر هم لازم شد عینک بزنه باید خدا رو شکر کنی که زود فهیدی و زودتر عینکش جواب میده پسر برادر منم 2 سالگی عینک دار شد اون که شماره چشمش 7 بود ولی خدارو شکر داره شماره چشمش میاد پایین چون زود فهمیدن

مرسی ملیحه عزیز
انشاءالله که برادرزاده ات خوب خوب بشه و انشاءالله که علی من هم به عینک نیاز پیدا نکنه
آهو
21 مهر 91 16:28
سلام سپیده خانم گل
عزیزم ناراحت نباش ایشاءالله که علی آقای گل ما هیچیش نیست و دکتر بیخودی نگرانتون کرده باشه.
علی جون را ببوس
موفق باشی

تشکر آهوی مهربان
زهرا مامان قاصدك
22 مهر 91 9:40
سلام دوستم ؛ مامان مهربون نگران نباش به اميد خدا چشم علي كوچولو خوب ميشه ؛ اصلا نگران نباش . منو قاصدكم هم براش دعا مي كنيم . اين قدر غصه نخور عزيزم . تازه خيلي از بچه ها عينكي هستند البته ايشاا.. علي كوچولو نشه

مرسی مهربونم
منم امیدوارم.....
مرد كوچك من
22 مهر 91 11:29
سلام عزيزم نگراني شما كاملا طبيعي و مادرانه است اما خب خيلي چيزا دست ما نيست، ايشالا كه خوب ميشه
صوفی مامان رادمهر
22 مهر 91 11:35
عزیز دلمممممممم انشاالله که نمره چشمای زیبای گل پسرمون عادیه عادیه... جانممممممم چه عکس نازی... می بوسمت عزیزمممم
مامان یاشار و بهار
22 مهر 91 12:02
سلام سپید جان. ناراحت نباش عزیزم. انشاله که زود زود خوب می شه. راستش رو بخواهی وقتی داشتم این مطلب رو می خوندم از ناراحتی گریه ام گرفت و دلم براش سوخت. می گن اگه یه دفعه دلت بشکنه و دعا کنی خدا قبول می کنه. براش دعا کردم عزیزم. نگران نباش خدا بزرگه. خدایا هیچ بچه ای مریض نشه. آمین
سمیرا مامان آنیتا
22 مهر 91 12:23
عزیزم .. سپیده جان .. خودت رو ناراحت نکن .. ایشالا که تا 6 ماه دیگه نمره چشمش طبیعی میشه باور کن این بچه ها هنوز همه سیستم بدنی شون کامل نشده .. مطمئن باش درست میشه .. اینی که میگی هردو چشمهاتون ضعیف بوده که ملاک نیست .. مگه ارثیه ؟ خودت رو اصلا نگران نکن .. هیچی نیست ایشالا ببوس پسر قشنگت رو
فهیمه مامی حدیث
29 مهر 91 18:23
اصلا نگران نباش عزیز دلم من مطمینم هیچیش نیست راستی این عکسش خیلی محشر و قشنگه
مامی گل
1 آبان 91 10:24
سپید جون قربونت برم ایشا... که همه چیز درست میشه اخه چشمهای خوشگل علی رو چه به عینک

همگی دعا میکنیم حتما خوب میشه فدات شم

مرسی گلی جون
خیلی محتاج دعام دوست خوبم