سومین یلدا
علی جوونی شنبه 30 اذرماه سومین شب یلدا رو هم با خانواده کوچک 4 نفره مان جشن گرفتیم... البته نفر چهارم تو وجودم بود... و اینکه شما از عصرش کمی تب کردی و گلو درد داشتی... نتونستی چیزی بخوری... سفره کوچکی چیدیم و دور آن جمع شدیم.. شب خوبی بود اما من دل نگران کنجد تو دلیم بودم که از عصر بعد از خرید منزل تکون نخورده بود...
پسر عزیزم
سفیدی برف را برای روحت
سرخی انار را برای قلبت
شیرینی هندوانه را برای لحظه هایت
و بلندی یلدا را برای زندگی قشنگت آرزومندم..
یلدات مبارک
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی