علی... یعنی همه زندگی...
فرزند دلبندم... با بزرگ شدنت و قد کشیدنت تازه دارم میفهمم که چقدر زمان زود در حال گذر است...
هر روزی که می گذرد با دیروزت خیلی فرق می کنی... کارهای جدید... حرفهای جدید... قیافه جدید...
اما من فقط نشستم تا بالندگیت رو ببینم... روزهایم با داشتن تو و در کنار تو در گذر هستند...
و من چقدر از داشتنت و بودنت خوشحالم...
روز 18 بهمن ماه برای کلاس رانندگی (آخه تازه میخوام یاد بگیرم)به عکاسی رفتم... و بعد از گرفتن عکس، شما هم مرتب می گفتی عسک عسک... منم واسه اینکه ناراحت نشی از خانم عکاسه خواهش کردم که چند تا عکس از شما بگیره که 2 تا از بین 20 تا انتخاب کردم...
خیلی دوست داشتی ازت عکس بگیرن... قیافه ها و حالت های مختلف میگرفتی فندق من...
این عکس هم پارسال در تاریخ 8 بهمن گرفته شده...
ماشاءالله خیلی بزرگ شدی دلبندم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی