سفرنامه مشهد
روز 23 دیماه 91 مصادف با شهادت امام رضا همراه با بابایی و مادرجون و عمه ها برای زیارت حضرت معصومه به قم رفتیم...بعد از ناهار حرکت کردیم و حدود ساعت 3 بود که به حرم رسیدیم و تا بعد از نماز مغرب و عشاء در حرم ماندیم...واقعا آدم هر چقدر در این جور اماکن متبرکه و زیارتگاه ها بمونه خسته نمیشه... بعد از نماز به منزل عمه بابایی رفتیم و شام خوردیم و به سمت تهرات حرکت کردیم...
در ضمن کاپشن علی در حرم گم شد و تا زمانیکه پیداش کردم ژاکت خودم تنت بود و تنها عکسی که داریم..
آخه در حرم عکسبرداری ممنوع بود...
و اما روز 24 دیماه به همراه علی جونی و مادر جون راهی فرودگاه شدیم (طبق معمول بابا مهدی باهامون نبود...اما تمام هوش و حواسم پیش تنها تکیه گاهم، مردم، امیدم بود)
بنابراین پسر قند عسلم اولین سفر هواییش رو به سمت مشهد تجربه کرد
سه روز در مشهد ماندیم و به علت سردی هوا و برفی که میومد غیر از حرم مطهر امام رضا (ع) جایی نرفتیم...فقط از حرم به هتل و از هتل به حرم در رفت و آمد بودیم....
این سه روز مثل برق و باد گذشت...خیلی بهمون خوش گذشت...خیلی به این سفر زیارتی احتیاج داشتم.... اما بدون همسرم کمی واسم دلگیر بود ...دوست داشتم او هم باشد...
علی من یک دفعه دیگه هم مشهد اومدی وقتی که تازه نطفه ات در دلم جوونه زده بود .... به همراه پدرت سال 89 واسه شبهای احیا مشهد رفته بودیم و تازه اونجا فهمیدیم که علی من قرار تمام دنیام بشه... به خاطر سقط قبلی که داشتم از خدا خواستم که اگه صحیح و سالم به دنیا بیایی اولین سفرت مشهد باشه ...سالم به دنیا اومدی ...اما قسمت نشد که اولین سفرت مشهد باشه... اما خوشحالم بعد از 2 سال به مشهد و به پابوس آقامون امام رضا دعوت شدیم...
و اما عکسها در ادامه مطلب
اولین بلیت هوایی علی کوچولو....توجه داشته باشید بدون صندلی
علی وروجک مامان در فرودگاه تهران (موقع رفتن)
اینجا به اکواریوم پر از ماهی زل زده
علی بلیت به دست و آماده رفتن
علی در هتل (مشهد )
اینجا هم یک لحظه از تلفن غافل نمیشد و مرتب شماره 9 رو که مربوط به پذیرش هتل میشد رو می گرفت...ههههههه
همچنان به دعا خوندن مشغول بودی
فدات بشم که مثل آقاها نشستی تا ازت عکس بگیرم
و اما چون جایی نرفتیم عکس دیگه ای نداریم
فقط چند تا عکس با موبایلم تو حرم و در صحن از علی جونی گرفتم که کیفیت خوبی نداره اما برای یادگاری میزارم
اینجا داخل صحن مطهر امام رضا و علی در حال خواندن زیارت نامه
هوابس ناجوانمردانه سرد بود
اینجا هم در حرم مطهر با اون همه سر و صدا به خواب آرامی فرو رفته
فرشته نازم....علی کوچولوم با همه اون شلوغی دست کوچولوت به ضریح مطهر امام رضا رسید اونم با چشمان بسته چون در خواب عمیقی بودی
و این هم یک عکس یادگاری از اولین سفر مشهدت
که نزدیک حرم در یکی از عکاسخانه ها گرفته شده