عید فطر.. خمین و مراسم آقا سعید
سه شنبه هفتم مرداد روز عید فطر و مصادف با اولین عید بعد از فوت عمو سعید بود که ما به همراه خانواده بابایی برای عرض تسلیت و عید بر به منزل عمو رفتیم... حدودا یک ساعتی آنجا ماندیم و پس از برگشت و صرف ناهار و کمی استراحت وسایلامون رو جمع کردیم و حدود ساعت هفت شب با مادر جون و عمه ها راهی خمین شدیم.. علی هم مرتب تو بغل مادر جون و عمه ها در صندلی عقب شیطونی میکرد و حدود یک ساعتی هم خوابید .... حدود ساعت 12 رسیدیم و همه مشغول کار (آماده کردن منزل آقا سعید) بودند و تازه سفره شام را انداختند...
از هفتم تا دهم مرداد ماه خمین بودیم در واقع خاله معصومه (خاله بابا) مهمونی کوچک و ساده ای به عنوان عروسی برای آقا سعید ترتیب داده بود علت ساده بودن مهمونی (گذشت چندین ماه از فوت دایی باقر ) بود..
خلاصه در چند روزی که آنجا مهمون بودیم علی کلی با بچه ها از جمله محمد حسین و مهر آسا و آرمان بازی کرد و کلی بهش خوش گذشت... گاهی تو تراس خونه خاله اسکوتر بازی میکرد.. گاهی هم با مهرآسا نقاشی میکشید..
علی و محمد حسین و مهرآسا و تبسم
علی و محمد حسین
علی و مهر آسا اول صبح بعد از بیدار شدن از خواب در حال کشیدن نقاشی
علی در مراسم دامادی آقا سعید