علـــــی جونیعلـــــی جونی، تا این لحظه: 13 سال و 17 روز سن داره
زندگی مشترکمونزندگی مشترکمون، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 12 روز سن داره

علی نفس مامان و بابا

مهمونی کوچولوهاااااا

1392/6/3 10:58
نویسنده : مامان علی
1,496 بازدید
اشتراک گذاری

روز پنجشنبه مورخ 31 مرداد ماه مهمونی با میزبانی سرور جون و آقا فراز گل به مناسبت ورود شبنم جون و رانیا خانم خوشگل برگزار شد...از آخرین دیدارمون درست 2 ماه می گذشت... حدود 17 تا مامان و وروجک هاشون در این مهمونی حضور داشتند... خونه سرور مهربون منفجر شد... آقا فراز گل با تمام سخاوتش همه اسباب بازیهاشو در اختیار کودکان ما قرار میداد.... کلی به همه ما خوش گذشت .. هم به مامانها و هم به نینیهااااااااا..... سرور جون هم حسابی به زحمت افتادند و با پذیرایی عصرانه همگی ما را شرمنده کردند... سرور عزیزم به خاطر تمام زحمتهایی که بهت دادیمممممم ممنون و سپاسگزاریم.... در بدو ورود به علت اینکه علی تو ماشین خواب بود و از خواب بیدار شده بود و نمی خواست از بابا جونش جدا بشه کمی بد اخلاق بود و یک کوچولو غریبی و گریه کرد اما کم کم یخش آب شد و ....اما امان از این وروجکها اینقدر شیطونی می کردند که نمیشد عکس درست و حسابی ازشون گرفت اما چند تایی به عنوان یادگاری میزارمممم....

علی در حال شیرینی خوردن

علی 11

علی در حال گوزن سواری

علی 12

علی و رانیا جونی در حال بازی

علی 13

علی از پشت سر کیمیا جونی سرک می کشه

علی 14

علی و ملینا خانم خوشگله

علی 15

آقا مهدی و ملینا جونی و علی جونی و رادین خان

عکس 16

عکسهای دسته جمعی وروجک هااااااا

علی 17

علی 18

علی 19

علی 19

رادین و مبین

رادین و مبین

و در انتهاااااااااا میز عصرونه که سرور مهمون نواز زحمت کشیده بود

میز عصرونه منزل سرور جون

پی نوشت 1: از گذاشتن عکس مامانها و نینیها به علت بی حجاب بودن معذورممممممم

پی نوشت 2: نینیهایی که به مهمانی اومده بود: اول از همه فراز جون که میزبان بقیه وروجک ها بود و رادین, کیمیا, طاها, تلما, مبین, امیر علی, مهدی, الینا, ملینا, بنیتا, نیما, دیبا سادات, رانیا, ایلیاو علی در این مهمانی حضور داشتند و کلی شیطونی کردند

پی نوشت 3: جای بردیا, رادمهر, پارسا, حدیث, پریا , نیکا, آوا و .... خیلی خیلی خالی بود...

عکسهای تکی وروجکها در ادامه مطلبهورا

ایلیا خان گل پسر خنده رو

ایلیا خان

ملینا خوشگل خانم

ملینا

رانیا چشم خوشگله

رانیا

دیبا سادات مهربون

دیبا سادات

تلما جون شیطون

تلما

آقا مهدی با جذبه

آقا مهدی

طاها خان سفید برفی

طاها

آقا مبین آروم و خوش زبون

مبین

آقا نیما مو فرفری

نیما

بنیتا خانم ظریفففف

بنیتا

 

از بقیه وروجک ها یا عکس نداشتم یا به علت حضور مامانها نمیشد عکس در وبلاگ گذاشت...نیشخند

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (17)

شبنم
3 شهریور 92 9:09
دستت درد نکنه خیلی خوشگلن
راستی عکس دسته جمعی داری برام بفرست

بوس بوس
خیلی خوش گذشت


شبنم جون برات ایمیل می کنم
ببوس رانیا جونو
هدی مامان مبین
3 شهریور 92 9:21
خیلییییییییییییییییییییییییییی خوش گذشت..
خیلیییییییییییییی
مبین همش از بچه ها حرف میزنه..میگه دوستاااااام!
واااای میز رو دیدم گریه ام گرفت
سرور چ کرده.....اووووف
جمعمون همیشه جمع...
جای همه ی اونایی که نبودن خالی...


فدای مبین خوش زبون بشم
سرور جونی کلی زحمت کشیده بود...حیف که زود رفتی... جات خالی بود
مرد كوچك من
3 شهریور 92 11:57
سلام عزيزم
چه مهماني شادي ايشالا هميشه لبخند ب لب باشيد
جاي ما هم خالي


ممنون خانمی
واقعا جاتون خالی بوده
محمد
4 شهریور 92 12:29
امیدوارم همیشه در کنار دوستان مهربونتون شاد باشیدوسلامت


تشکر
دخترک
4 شهریور 92 19:18
سلام
چه خوش گذشتههههههه
جای من خالی
نی نیای خرس گنده رو راه نمیدادن؟
جای بردیا خالی بوده
علیم پر جذبه شده ها سپید جون
داره داداشی میشه دیگه
بچلونششششششششش

عزیزم میدونم که عاشق بچه هایی واقعا جات خالی بود همچنین جای بردیا خوش تیپه
میسی گلم
M
5 شهریور 92 1:21
کاش منم یه نی نی داشتم میومدم مهمونی!!!
کنجد به دنیا اومد من و به عنوان پرستار بچه قبول می کنی عایا؟
حقوقم نمی خوام فقط جای خواب و غذا
فک کن یک سال بعد...
(من ، کنجد ، علی)
مامان سیپیده هم لالا کرده! [آیکن یک عدد من در حال مخ زدن]
قبول؟

به موقعش نی نی دار هم میشی... مهمونی هم میری
حالا بذار کنجد به دنیا بیاد .. احتمالا هر دو تا شونو میدم بهت تا برام نگه داری
غذا هم حتما بهت پلووووو میدم با دلستر استوایی..خخخخخخ
متین
5 شهریور 92 2:14
مهمونی دوستای وبلاگی بود؟
ننوشتی
واااااااااااااااااااااااایییییییییی ماشالا چه ورو جکایی
خیلی با مزه بود چه قد همسن هم بودن واقعا از دیدنشون لذت بردم
ماماناشونم میذاشتی رمزی میدیدیم
یه توضیح میدادی بفهمیم دوستای دانشگاه یا وب یا...........
اخه مایه کم یه ذره فضو... نه کنجکاویم
علی جونم و ببوس


مرسی خانمی
قراری دوستان نینی سایتی بود
حدود 3 سال میشه که با هم دوستیم یعنی از اول بارداری تا الان که بچه هامون 2 سال 4 ماهه هستند
ندا (مامان ملینا)
5 شهریور 92 9:34
وای سپیده جونم خیلی خوش گذشت .فقط حیف من مجبور شدم بخاطر عروسی زود برم .
به به عجب میزی . عجب عصرونه ایی . دست سرور جونم درد نکنه که سنگ تموم گذاشته .
راستی عکس وروجکا خیلی قشنگ بود . مرسی عزیزم
لطفا عکسای دیگه که داری دسته جمعی ها برای منم ایمیل کن . مرسی دوستم


ندا جون خیلی زود رفتی
ما تا ساعت 8 خونه سرور بودیم و خونشو ترکوندیم
خیلی زحمت کشیده بود
خوشحال شدم دیدمت
ببوس ملینا خوشگله رو
مامان آنیل
5 شهریور 92 14:47
وای عزیزم چقد خوب چه مهمونی خوبی جای ما خالی!
دست میزبان درد نکنه حسابی خوش گذروندین
علی جونم شیطونی کرده با دوستاش

جای شما و آنیل جون هم خالی بود
میزبان که حسابی زحمت کشیده بود
M
5 شهریور 92 22:43
به به پلو و دلستر استوایی
بنده با جان و دل آماده خدمت رسانی ام


پس بدو بیاااااااااا
ملیحه مامان پریا
6 شهریور 92 16:26
به به عجب فرشته هایی جمعشون جمع بوده
دست سرور جونم درد نکنه
انشالا همه فرشته هامون لباشون پر از خنده باشه

ممنون گلم
جای شما و پریا جونی خالی بود


مامی یلدا وسروش
7 شهریور 92 13:25
به به چه دور همی راه انداختین شما. به علی کوچولو که معلومه خوش گذشته ها...
همیشه به گشت و تفریح و شادی باشه براتون


ممنون بهناز عزیزم
گلی
8 شهریور 92 22:52
سپید علی آقا که عشق منه ولی واسه نی نی شماره 2 نمیخوای وبلاگ درست کنی؟؟؟ قهر میکنه ها!!! راستی دخیه ؟

نینی دوم هم عشق منه
خاطرات فرشته های زندگیمو همین جا ثبت می کنم
آخه مدیریت دو تا وبلاگ با دو تا وروجک سخت میشه
عشق من دخمل طلاست
مامان ساجده
10 شهریور 92 21:26
اميدوارم هميشه در كنار دوستاي مهربونتون شاد باشيد علي جونو
فاطمه
12 شهریور 92 12:07
قربون علی خوشگل بشم که امیرعلی خیلی باهاش راحته و بازی میکنه.
خیلی خوش گذشت و خیلی خوشحال شدم دوباره دیدمت.


ممنون دوست جونی
ما هم از دیدار دوباره مسروریم
ببوس امیر علی خان رو
صوفی مامان رادمهر
13 شهریور 92 17:52
ای جونممممممم هزارماالله به همه شون... یکی از یکی نازنین تر... من چرا رفتم مسافرت و نیومدم؟ واقعا چرا؟ یکی طلب من..گفته باشم

صوفی جونم خیلی جای خودت و اون فسقلیت خالی بود
کلی یادت کردیممممم
خاطره مامان بردیا
13 شهریور 92 19:24
ای خدا.... من با دیدن این عکسا می خوام خودمو بکشم آخه فدای تک تکشون بشم من قربون علی آقا میز عصرونه رو ببین. چه کرده سرور


خاطره جون واقعا جای خودت و بردیا خان خالی بود...