اولین آرایشگاه قند عسل
پسرکم٫ میوه دلم روز 16 فروردین بعد از مدت ها وقت آرایشگات ok شد و من و تو و بابایی ساعت 1/5 بعدازظهر راهی آرایشگاه شدیم که شما موهاتو کوتاه کنی ...آخه هر وقت برنامه آرایشگاه می گذاشتیم یک مشکلی پیش می اومد و نمی رفتیم....وقتی به آرایشگاه رسیدیم واسه اینکه شما با محیط اونجا آشنا بشی و غریبی نکنی اول بابا موهاشو کوتاه کرد و بعد نوبت پسر کوچولوی ناناز شد که مثل آقاها روی صندلی مخصوص نشست و آرایشگر کاور دورش آنداخت و شروع کرد به کوتاه کردن موهای نوزادی میوه دلم ....آخ که چقدر دلم واسه وقتی که موهات بلند بود تنگ شده ....آخ که چقدر واسه موهایی که دور گوشت فر خورده بود تنگ شده....آخ که چقدر واسه اون قیافه نوزادی خوشگل و معصومت تنگ شده.....
موقع کوتاه کردن موهات خیلی پسر خوبی بودی اما با هر باز و بسته شدن قیچی دوست داشتی ببینی صدای چیه اما بابا مهدی با روشهای مختلف سرتو گرم میکرد برات آهنگ حسنی گذاشت... ساعتشو بهت داد که کلی دوسش داری و ....و منم اونجا نقش فیلمبردار داشتم هههههههه
اما بعد از اتمام کار من دیگه اون نی نی کوچولومو با اون موهای نرم و نازک و فر خورده ندیدم قیافه علی من خیلی تغییر کرده بود...قیافه اش برام غریب بود شده بود یک پسر کوچولو شیطون
اما عزیزم چه با مو٫ چه بی مو من عاشقتمممممممممممممم
علی قبل از آرایشگاه
علی داخل آرایشگاه روی صندلی نشسته
علی بعد از کوتاه کردن موهای نازش