شیطنت های دردونه کوچولووو
روز های آخر سال 90 در حین جابه جایی وسایل کمد و تمیز کردن کمدها بودم که ناگهان دیدم علی غیبش زد هر چی صداش زدم جواب نداد نگران شدم همه جارو دنبالش گشتم اما بعد از چند دقیقه دیدم صدای دد گفتنش از داخل کمد میاد رفتم دیدم در کمد نیمه بازه و علی داخل کمد نشسته و داره با بخارشو بازی میکنه ....از دست این وروجک نمی دونستم بخندم، دعواش کنم.........
وقتی که دیدمش قیافه اش رو اینطوری کرد...
وقتی که از کمد بیرونش آوردم و خواستم بخارشوی رو هم بیرون بیارم که منزل رو تمیز کنم با من مسابقه میله کشی بخارشوی داد اینم سندش....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی