یک هفتگی علی آقا
امروز علی آقای ما، گنجیشک خونه ما 7 روز شده، قراره امروز برات عقیقه بگیریم
یکی از سنت های عقیقه کردن ختنه کردن است بنابراین مادر جون و جدو صبح زود به منزل ما آمدند و با همراهی من و بابا مهدی و مامان پروین و شما راهی بیمارستان سجاد شدیم
دکتر عمید یعنی دکتر خودم می خواست شما را به عنوان هدیه به دنیا امدنتون ختنه کنه
حال من اصلا خوب نبود سردرد شدیدی داشتم این سردرد از بعد از زایمانم به خاطر بیهموشی که گرفته بودم همراهم بود و دست و پا و صورتم ورم زیادی داشت و نگران یکی یکدونه ام بودم که می خواد ختنه بشه
مامان پروین و مادر جون و جدو شما را به اتاق عمل بردند و اجازه ندادند من و بابا مهدی وارد اتاق عمل بشیم
بعد از گذشت نیم ساعت که خیلی دیر میگذشت علی من را اوردند یکمی گریه میکردی اما به محض اینکه اومدی تو بغلم و شیر خوردی اروم شدی
تمام این مدت زمانیکه من حالم خوب نبود مامان پروین خیلی برات زحمت کشید و به شما میرسید شما رو عوض می کرد، حمام میبرد، لباساتونو می شست و ..... باید قدردان این همه زحمت باشی گلم
همون روز مادر جون و جدو به دنبال گوسفند عقیقه رفتند و برای مهمانی کوچکی که در نظر گرفته بودیم از همون گوشت عقیقه کباب درست کردند و بقیه گوشت را بین فامیل پخش کردند
عزیزم من و بابات نباید از گوشت قربونی عقیقه می خوردیم واسه همین جدو از یک گوشت دیگه واسه ما هم کباب درست کرد
عزیزم بودنت و وجودت روشنایی بخش دل ما شده
دوستت دارم پسرکم