کودک پارتی
بالاخره در یک اقدام سریع و ضربتی خاله سمانه مامان کیمیا جون برنامه قرار در پارک بانوان رو ست کرد که در همین حین فهیمه جون مهربون مامان حدیث جونی قبول زحمت کرد و همه ما رو به خونشون دعوت کرد و کودک های ناز اردیبهشتی و مامانشون موفق شدند روز پنجشنبه مورخ 20 شهریورماه همدیگر رو ببیند...
دیدار خوبی بود... بچه ها بزرگتر و کمی شیطون تر و مستقل تر شده بودند... یکی تو آشپزخونه سرک میکشید.. دیگری در اتاق یا پذیرایی بود... تعدادی سرگرم تی وی دیدن بودند... گاهی با هم عمو زنجیر باف بازی میکردند... گاهی یکی اشک می ریخت و دیگری در آن سوی سوی اتاق جیغ می کشید و میخندید... همشون به نوعی با کارهاشون و حرفهاشون دلبری میکردند... انشاالله خدا پشت و پناه همشون باشه
علی آماده رفتن به مهمونی
ما با مترو رفتیم و وقتی رسیدیم همه اومده بودند
علی و مبین
علی و مهدی در حال تبلت بازی کردن
علی و دیبا سادات
پارساجون و علی کوچولو
رادمهر و علی و رادین
علی و حدیث جون و کیمیا جونی
علی در حال آروم کردن آبجی تبسم
تعدادی در حال تماشای تی وی
در حال بازی عمو زنجیر باف
دور کیک نشستن و شمع فوت کردن
عکسهای دسته جمعیشون کوچولوها
و در آخر میز پذیرایی عصرونه که فهیمه جون زحمت کشیده بود
پی نوشت 1: عکس انداختن از کودکان این سنی بسیار سخته و اصلا همکاری نمیکنند.. این چند تا عکس هم با تلاش فراوان گرفته شده
پی نوشت 2: عکس مامانها و بچه ها به دلیل بی حجاب بودن گذاشته نشد
پی نوشت 3: تعداد مهمانها با میزبان 17 تا مامان و 20 تا کودک ناز حضور داشتند
پی نوشت 4: فهیمه جون کلی تدارک دیده بود...
میز عصرونه شامل آش، پیراشکی و کشک بادمجان ... ژله و سالاد کاهو... نوشابه و دلستر
ممنون از اینکه این همه بهت زحمت دادیم و خونت رو بهم ریختیم... انشاالله همیشه سفره ات به شادمانی پهن باشه