علـــــی جونیعلـــــی جونی13 سالگیت مبارک
زندگی مشترکمونزندگی مشترکمون، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

علی نفس مامان و بابا

ادامه درمان گوش درد

1393/12/5 12:29
نویسنده : مامان علی
8,395 بازدید
اشتراک گذاری

در چندین پست قبل نوشتم که طبق تست شنوایی که انجام دادیم گوش پسرک هنوز کمی التهاب داشت که ما در پی جستجو دکتر بودیم و هی امروز و فردا میکردیم که دوباره پسرک در تاریخ شانزدهم دی ماه از گوش درد به خود میپیچید و ناله  میکرد... در پی این اتفاق با چندین نفر از مامانهای اردیبهشت 90 مشورت کردم و اونها دکتر بهرام ملکوتی که فوق تخصص ENT اطفال رو داشت و بهم معرفی کردند .. فردا صبحش یعنی چهارشنبه مورخ 17 دی ماه علی رو مهد نبردم و  با بچه ها راهی مطب دکتر شدیم و بعد از کلی انتظار و شیطنت بچه ها و بدو بدو کردن تو مطب نوبتمون شد.. دکتر بعد از معاینه گفت که لوزه سوم پسرک بزرگ و عفونی شده و این عفونت به گوشش زده و عفونت و چرک پشت پرده گوش جمع شده که اگه دیر بجنبیم و پسرک رو عمل نکنیم ممکن روی شنوایی علی کوچولو تاثیر بزاره...  از علایمش هم برام گفت .. گفت زیاد زمین میخوره.. گفت بی اشتها هست.. گفت تمایل به خوردن شوری داره.. گفت تو خواب با دهن باز میخوابه یا خروپف میکنه  و ... که خیلی از این علایم رو پسرک داشت دکتر برای علی تست شنوایی و آزمایش خون نوشت و گفت جوابش رو با هم بیارید تا وقت عمل بدم.. ... دلم هری پایین ریخت .. کلی نگران و دلواپس شدم.. دست تنها با دو تا بچه کوچیک چکار باید میکردم.. امدم بیرون کلی دنبال تلفن عمومی گشتم تا پیدا کردم (همراهم رو منزل جا گذاشته بودم) حالا کارت تلفنم کار نمیکرد.. تنها شانسی که آوردم یک خانمی میخواست از تلفن عمومی تماس بگیره از کارتش استفاده کردم و به بابا مهدی زنگ زدم .. جریان رو براش گفتم ... عصر وقت تست شنوایی در مطب همون دکتر گرفتم.. امدیم خونه و  بچه ها از شدت خستگی خوابشون برد.. قرار شد عصر جدو برای کاری که میره سمت محل کار بابا،  علی رو هم با خودش ببره و به بابا مهدی تحویلش بده و من و تبسم خونه بمونیم.. با بابا مهدی برای تست شنوایی رفتید متاسفانه جواب تست خوب نبود... فردا صبحش یعنی 18 دی ماه ناشتا به همراه بابا مهدی به آزمایشگاه رفتید و ازت  آزمایش خون و ادرار گرفتند و  من جوابش رو شنبه گرفتم و یکشنه بابامهدی مدارک رو پیش پزشک برد و دکتر یک نامه برای بیمارستان .. یک نامه برای بیمه و یک برگه کارهای قبل از عمل به بابا داده بود و برای سی دی ماه وقت عمل تنظیم کرده بود همه چیز به خوبی پیش میرفت و همه کارها آماده شده بود تا اینکه 24 دی ماه از مطب دکتر تماس گرفتند و گفتند دکتر دیگه عمل نمیکنه.. از منشی پرسیدم چی شده چرا دکتر عمل نمیکنه .. مگه میشه دکتر شب بخوابه صبح بیدار بشه و بگه عمل نمیکنم با پرس و جوهای بابا مهدی و  پیگیری حضوری بابا مهدی در مطب متوجه شدیم به خاطر اینکه ما بیمه تکمیلی داریم دکتر علی رو عمل نمیکنه و بهمون گفت شش میلیون پول بهم بدید سریع عملش میکنم.. از عصبانیت داشتیم منفجر میشدیم... نمیدونم دکتر ها انسان دوستیشون چی شده.. قسم هایی که خوردند چی شده.. بالاخره برای اینکه ما رو از سر خودش وا کنه نامه ای برای بیمارستان امیر اعلم (تخصصی گوش حلق و بینی) داد که اونجا پیگیر درمان علی بشیم.. ناچارا همه چیز از اول آغاز شد فردا صبح مورخ 28 دی ماه ساعت هشت صبح با بچه ها راهی بیمارستان امیر اعلم شدیم... بعد از کلی پرس و جو فهمیدیم که باید اول تلفنی وقت میگرفتیم جلو رفتم و با خواهش و تمنا که ببینید با دو تا بچه کوچیک از راه دور امدم بالاخره بهم نوبت دادند و باز بعد از کلی انتظار و کلافگی بچه ها نوبتمون شد یک رزیدنت علی رو معاینه و مدارک قبلش رو دید و برای علی عکس از لوزه اش نوشت گفت برو انجام بده و عکس رو بیار تا تشخیص بدم.. راهی رادیولوژی شدیم... علی تنهایی می ترسید روی تخت بخوابه تا از گلوش عکس بگیرند.. ناچارا آبجی تبسم رو به همراه یکی از مریض ها سپردم و وارد اتاق رادیولوژی شدم همین که وارد اتاق شدم گریه تبسم به هوا رفت... اما چاره ای نداشتم باید پیش علی میموندم که پسرک کوچولوم نترسه و دکتر بتونه از گلوش عکس بگیره خلاصه عکس گرفته شده و توسط سیستم داخلی بیمارستان برای دکتر فرستاده شد.. ما راهی اتاقی شدیم که دکتر اونجا بود و بعد از مشاهده عکس لوزه گفت پسرک مشکلی نداره و فقط براش یک قطره بینی و یک شربت زادیتن نوشت... سریع با بابا مهدی تماس گرفتم و جریان رو براش تعریف کردیم.. مونده بودم فوق تخصص تشخیصش درسته یا یک رزیدنت.... به پیشنهاد بابا مهدی قرار شد همون روز پیش یک متخصص دیگه بریم ..... منم برای اینکه بچه ها خوشحال بشن رفتم خونه خاله فروز... البته از قبل بهش خبر داده بودم که میریم پیشش... حدودا ساعت دو بعد از ظهر به خونه خاله رسیدیم .. خاله جون کلی زحمت کشیده بود.. یک ناهار خوشمزه بعد از اون همه خستگی واقعا چسبید.. بعد همگی خوابیدیم و ساعت 4 با تماس بابا مهدی بیدار شدم... گفت یک متخصص گوش  به نام دکتر رسول فرج الهی پیدا کردم ساعت پنج و نیم باید مطبش باشیم... بچه ها از فرط خستگی بیدار نمی شدند بالاخره به زور بیدارشون کردم و ساعت پنج و ربع راهی شدم.. دیدم دیره با آژانس نمی تونم برم تصمیم گرفتم با مترو برم که سریع تر برسم.. همین که تاکسی گرفتم و نزدیک مترو شدم یادم افتاد تمام مدارک علی رو منزل خاله فروز جا گذاشتم... سریع باهاش تماس گرفتم بنده خدا در عرض ده دقیقه خودش رو بهمون رسوند و دید که من سختمه با من راهی مطب دکتر شد.. ( خدا خیر دنیا و آخرت بهش بده.. انشاالله تن بچه هاش همیشه سالم باشه.. خدا عمر طولانی و با عزت بهش بده که مثل یک مادر همیشه برام  زحمت کشیده) خدا رو شکر بابا مهدی زودتر از ما رسیده بود و وقت رو گرفته بود و ما نزدیک هفت رسیدیم.. وارد مطبش شدیم و بعد از کمی انتظار نوبتمون شد وقتی وارد اتاق دکتر شدیم یک پیرمرد مهربون با دستهای لرزان دیدیم و بعد از معاینه کلی علی گفت لوزه اش عمل میخواد اما برای گوشش دارو میدم بخوره و بعد تست شنوایی انجام بده ببینم دارو تاثیر گذاشته یا نه.. و بعد دلیل خون دماغ شدن های پسرک رو گفت رگ های داخل بینیش پرخون و نازکه با کوچکترین ضربه و برخوردی پاره میشه که باید این رگ ها سوزونده بشه... خلاصه برگشتیم و شب با خاله فروز برای اینکه کمی شاد بشیم و شامی بخوریم به رستوران رفتیم  و علی داروها رو خورد و ششم بهمن ماه باز به همراه بچه ها راهی بیمارستان تخصصی کودکان شدیم تا تست شنوایی رو انجام بدیم.... شنبه یازدهم بهمن ماه تست شنوایی رو پیش دکتر فرج الهی بردیم تا ایشون نظر بدند... گفتند کمی مشکل گوشش بهبود پیدا کرده اما چون الان آبله مرغون داره نمی تونیم عمل لوزه رو انجام بدیم چون بیهوشی تو آبله مرغون باعث ورم مغز میشه .. دوباره دو تا قطره داد و گفت باید یک ماه صبر کنید تا آبله مرغونش کاملا خوب بشه و  ما دوباره با کلی دلواپسی راهی منزل شدیم .... یک روز که مراسم ختم صلوات رفته بودم کلی گریه کردم صاحب مجلس گفت چی شده و جریان رو براش شرح دادم بهم گفت برو پیش دکتر علامه تشخیصش خوبه ... اما باید صبح زود بری بیمارستان تا بتونی ببینیش... بالاخره روز 29 بهمن ماه به زور بچه ها رو بیدار کردم و ساعت هفت از منزل خارج شدیم.. اما متاسفانه نوبت علی نفر 29 بود و فقط 20 نفر اول رو دکتر علامه میدید و بقیه بیمارها رو دکتر دیگه ای میدید... اینقدر پشت در اتاق التماس کردم که نفر بیستم که دو تا نوبت داشت یکی از نوبت هاش رو به من داد و من با خوشحالی وارد اتاق دکتر شدم دکتر علامه وقتی علی رو معاینه کرد و مدارک رو دید مجددا براش تست شنوایی و عکس از لوزه نوشت... همون روز هر دو تا رو  با تمام سختی هاش و ترس علی از اتاق رادیولوژی انجام دادیم اما وقتی ساعت 1 بعد از ظهر به خونه رسیدیم هر سه تامون از خستگی خوابیدیم... چهارم اسفند ماه هم برای دیدن مدارک توسط دکتر فقط من و تبسم راهی بیمارستان فیروز آبادی شدیم و علی با بابا مهدی به مهد رفت... دکتر بعد از مشاهده مدارک گفت مشکل علی فعلا رفع شده و نیازی به عمل نداره اما یک قطره و یک اسپری و دو تا شربت براش تجویز کرد و گفت مجددا اردیبهشت 94 برای چکاپ پیشش بریم... امیدوارم واقعا مشکلش حل شده باشه...

 

اینم یکسری از مدارک ( تست های شنوایی.. عکس لوزه و آزمایش خون)

 

 

 

پی نوشت 1: تقریبا از اوایل آبان ماه ما درگیر مریضی و گوش درد علی جونی هستیم.. دو تا دکتر تشخیص عمل لوزه دادند و دو تا دیگه گفتند نیازی به عمل نداره و واقعا موندم که کدومشون تشخیصشون درسته

پی نوشت 2: واقعا برای وضع بی ثباتی مملکتمون ناراحتم... من چهار جا تست شنوایی برای علی انجام با تعرفه های مختلف.. یکی 1500 تومان... یکی 28000 تومان .. یکی 40000 تومان و آخری 260000 هزار تومان.... واقعا یعنی هیچ تعرفه ای وجود نداره

پی نوشت 3: حس انسان دوستی و مروت در جامعه پزشکی و بین پزشکامون معنا نداره و همه فقط پول و زیر میزی رو میشناسند

پی نوشت 4: شاید بیماری آبله مرغون این وسط حکمتی بوده تا بین درمانش وقفه بیفته و گوش علی جونی بهتر بشه و نیازی به عمل نداشته باشه

پی نوشت 5: از همه دوستان خواهش میکنم که برای سلامتی پسر کوچولوم دعا کنید...

 

پسندها (17)

نظرات (22)

مامان ریحانه
5 اسفند 93 13:34
الههههههههههههههی بمیرم خواهر چقدر تو تو این ماه سختی کشیدی خیلی برات ناراحت شدم عزیزم خدا رو قسم می دم به خانم زینب (س) که امروز هم روز ولادتش مشکل علی جون رفع بشه و اردیبهشت 94 خبرهای خوب و خوشی بشنوی
مامان علی
پاسخ
خدا نکنه عزیزم خیلی خیلی اذیت شدیم هممون اذیت شدیم... واقعا امیدوارم دیگه عمل لازم نداشته باشه و دکتر اردیبهشت بگه همه چیز نرماله
مریم مامان آیدین
5 اسفند 93 13:36
سلام سپیده جون واااقعا قدرتت رو تحسین میکنم عزیزم همین الان همه موهای تنم سیخ شده.....باور کن بهت حسودیم شد که خیلی قوی هستی خییییییییییلی برای علی ناراحت شدم طفلی چقدر آزمایش و تست شنوایی و رایودلوژی و .... اگه آیدین بود سکته میکرد من سالی یک بار سونو باید برای ایدین انجام بدم باور کن از دو ماه پیش دارم دق میکنم آیدین شدیدا از در مطب دکتر واهمه داره چه برسه بره واسه این کارهایی که علی رفت اصلا نوشتی تبسم گریه میکرد و پیش علی بودی گریم گرفت قشنگ حالت رو میفهمم دوستم اگه قابل باشم از ته دلم دعا میکنم که مشکلش با ارو حل بشه و احتیاجی به عمل نباشه خدا خیلی بزرگه عزیزم...توکل کن به خودش شاید این آبله مرغون واقها حکمتش همین تعلیل بوده به امید خدا
مامان علی
پاسخ
ممنون دوست خوبن انشاالله هیچ بچه ای مریض نشه.. خدایی ناکرده اگه بچه ادم مریض بشه مادر همه چیز رو به جون میخره... مادرها در اوج لطافت خیلی محکم و قوی هستند ممنون بابا دعاهات واقعا بهشون محتاجم بچه ام علی تا بهش میگم میخواهیم بریم بیرون میگه بازم دکتر.. دیگه براش دکتر و دارو عادی شده.. هفته ای حداقل یکبار دکتر میره
مامان ریحانه
5 اسفند 93 13:39
سپیده جونم از انسان دوستی حرف زدی منو به فکر برد برای رفلاکس ادراری نازنین که رفتیم پیش یه دکتر مثلا متعهد به همسرم گفته بود باید سریع عمل بشه اگه داری 11 میلیون به حساب بریز خودم تو عملش نظارت میکنم تازه نظارت خواهر بعد گفته بود اگه نداری هم بچتو ببر یه بیمارستان دولتی دلم شکست به خدا از دست اینهمه بی وفایی آدمها حالا نازنین هم درست مثل علی کوچولو یکی میگه عمل بشه یکی میگه بمونه تاز بزرگتر بشه خودش خوب میشه ما هم که عزیزم سر دو راهی مونده بودیم مشورت کردیم و آخر استخاره که استخاره هم خوب اومد و ما به حرف دکتری که گفته بود صبر کنید تا بزرگتر بشه خوب میشه گوش کردیم و توکل به خدا کردیم عزیزم غصه نخور انشالله که علی جون هم نیاز به عمل پیدا نمی کنه
مامان علی
پاسخ
ریحانه جون قلب ادم به درد میاد.. وقتی میبینم ادمهایی از جنس خودمون و مثلا تحصیل کرده سلامتی ادمها براشون بی تفاوته و فقط پول رو میشناسند.. کاش کمی به اون دنیا هم فکر میکردیم.. کاش یک ذره دل به دست میوردیم انشاالله به امید خدا نازنین عزیزم هم بزرگتر میشه و مشکلش حل میشه
مامان ریحانه
5 اسفند 93 13:47
آخه سپیده جون مگه دکترا عکسای رادیولوژی قبلی علی جونو قبول نمی کردن که اینهمه پچه رفته زیر اشعه حالا هزینه اش هیچی این اشعه ها.... واقعا انصافشون کجا رفته سپیده جون یه دکتر هست به نام دکتر احمد دانشی میدان آرژانتین ابتدای خ الوند ساختمان مرکزی پزشکان البته متخصص گوش و حلق و بینی بزرگسالانه همسرمن سینوزیت داغونش کرده بود با یه نسخه پیش این دکتر خیلی خیلی بهتر شد شمارش تو نت هست خودش دستگاه داره که میتونه داخل گوش و حلق و اینا رو ببینه و دیگه نیاز به این عکسها نباشه حالا خواهر یه زنگ بزن سوال کن ببین تو سن علی جون رو هم ویزیت میکنه ضرر نداره حالا نمی دونم متخصصه یا فوق تخصص یادم نیست سپیده جون برای علی کوچولو دعا میکنم که انشالله زود زود خوب بشه
مامان علی
پاسخ
فدای محبتت عزیز دلم حتما باهاش تماس میگیرم .. خیلی لطف کردی... والا ریحانه جون بیمارستان امیر اعلم که عکس گرفت از طریق سیستم داخلی یعنی کامپیوتری عکس رو برای دکتر فرستاد و هیچ پرینت عکسی بهمون نداد و مجبورا برای اینکه دکتر آخری ببینه دوباره رادیولوژی رفتیم
مامان محمد طاها
5 اسفند 93 18:23
عزیزم با خوندن پستت تموم تن و بدنم لرزید و خیلی خیلی ناراحت شدم امیدوارم علی کوچولوی ما مشکل گوشش حل بشه و دیگه نیازی به عمل نداشته باشه مطمین باش دعا گوش هستیم
مامان علی
پاسخ
خانمی شرمنده که ناراحتت کردم... ممنون بابت دعای خیرتون..واقعا بهش محتاجم... انشاالله که هیچ بچه ای مریض نشه
عمه فروغ
5 اسفند 93 22:25
سلام سپیده جان عزیزم چقدر بهت سخت گذشته ان شاا.. که نیازی به عمل نباشه و مشکل گل پسری با داروها برطرف بشه ان شاا.. که همیشه تنش سالم باشه.ان شاا.. هر چی که خیره پیش میاد ما که از حکمت خدا سر در نمیاریم شاید واقعا مریضی آبله مرغان برای این بوده که عمل نشه ان شاا.. که این طوره و به عمل نیازی نداره بله متاسفانه تو این مملکت قانون درست و حسابی نیست و همه فقط به فکر خودشون هستند.
مامان علی
پاسخ
سلام فروغ عزیزم...ممنون بابت مهربونیهات ... براش دعا کن آخه خیلی کوچولو برای عمل.. انشاالله با دارو خوب خوب بشه.. بچه ام تو این مدت خیلی اذیت شد واقعا واسه جامعه پزشکی مملکتمون متاسفم
مرجان
6 اسفند 93 8:20
سپیده جون خیلی ناراحت کننده بود ، از خدا میخوام هر چه زودتر علی جوونی سلامتیش رو بدست بیاره و نیازی هم به عمل نباشه ، خیلی مصیبت کشیدی توی این مدت ، اونم با دو تابچه. واقعاً متاسفم برای پزشکایی که فقط پول رو میشناسن و اصلاً براشون اهمیت نداره که با جون یه نفر (چه برسه به اینکه بیمار یه بچه باشه) بازی میکنن. از وقتی هوا سرد شده هممون با مریضی یچه هامون گرفتاریم ، رادین هم که سریع عفونت گوش میکنه ، با این حساب خیلی بیشتر باید مراقب باشیم ، خدا خودش پشت و پناه بچه هامون باشه و بهشون سلامتی بده.
مامان علی
پاسخ
فدات بشم مرجان گلم.. دقیقا از وقتی که هوا سرد شد بچه ام دایم المریضه.. اوایل فکر میکردم به خاطر مهده اما چند هفته هم که مهد نرفت باز هم خوب نشد.. آلودگی هوا هم که ما داریم مزید بر علته... والا خدا به هممون رحم کنه.. انشاالله تن همه کوچولوهامون سالم باشه که متاسفانه به جامعه پزشکی نمیشه اعتماد کرد
مامان خدیجه
6 اسفند 93 8:32
عزیزم خیلی ناراحت شدم امیدوارم علی جون هرچه زودتر خوب بشه ونیازی به عمل هم نداشته باشه امیدوارم آرامش وشادی به خونتون برگرده
مامان علی
پاسخ
مرسی خانمی... ما رو از دعای خیرتون بی نصیب نزارید
مهتاب مامان اشکان
6 اسفند 93 9:07
الهی فدای علی جونو و مامانش بشم که این همه درد و تحمل کردن . خییییییییییلی ناراحت شدم . توکلت به خدا باشه عزیزم . امیدوارم علی جون تا اردیبهشت بهتر بهتر بشه و نیازی به عمل جراحی نباشه . واقعا این دکترها اصلا انصاف ندارن و همش به فکر پول هستند
مامان علی
پاسخ
خدا نکنه مهتاب عزیزم انشاالله همیشه سالم باشید انشاالله که خوب بشه دکتر ها فقط و فقط پول رو میشناسند
مامانی علی(زینب)
6 اسفند 93 15:40
الهی فدای این علی جووووووووون ماه بشم
ماماني
6 اسفند 93 20:23
arzoy salamati barash daram khoda lanat kone doctor poli
مامان علی
پاسخ
ممنون عزیزم واقعا خدا ازشون نگذره
مامان مهرناز
7 اسفند 93 0:43
ای جانم چقدر اذیت شدین خیلی ناراحت شدم خدا ان شالله همه ی مریضارو شفا بده مخصوصا علی کوچولوی ناز شمارو ان شالله که مشکلش کاملا حل بشه واقعا بعضی دکترا انصاف ندارن فقط پول
مامان علی
پاسخ
ممنون گلم الهی آمین برای دعای خوبت دوره بدی شده هر کسی فقط به فکر خودشه
مامان عطرین
7 اسفند 93 17:12
وای خیلی ناراحت شدم طفلک چقدر اذیت شده البته حال مادرها این وسط بدتر از بچه هاس از بس که استرس دارن دعا میکنم ایشالا زود زود خوب بشه
مامان علی
پاسخ
ممنون مهربونم واقعا حال مادرها بدتره.. استرس پدرم رو در آورد خدا کنه پسر کوچولوم زود خوب بشه
مامان زهرا
7 اسفند 93 17:43
عزیزم خیلی ناراحت شدم .وااااااااااااای بادوتا بچه کوچیک خیلی سخته .آدم این مواقع استرس ونگرانی داره میره دکتر که استرس ازبین بره ولی متاسفانه.. به قول معروف میگن هرچه بگندد نمکش میزنن واای به روزی که بگندد نمک .حکایت این روزای پزشکانمونه . عزیزم میگن هیچ کار خدا بی حکمت نیست حکایت آبله مرغون علی جونه .فک کن اگه نمیگرفت . . الهی به حق خانم فاطمه زهرا سلام الله مشکل علی جون حل بشه وازنگرانی بیرون بیاین .
مامان علی
پاسخ
ممنون عزیزم.. خستگی و کلافگی بچه ها از یک طرف.. استرس و نگرانی خودم از طرفی و از همه بدتر تشخیص نادرست پزشکان و طمعشون باعث شده بود تو بحران بیفتم و مثل کلاف سر در گم بودم.. نمیدونستم چی درسته و چی درست نیست انشاالله به حق دعای خوبت خدا حاجتم رو بده و بچه ام مشکلی نداشته باشه
مامانی(برای دخترم زهرا)
9 اسفند 93 14:12
عزیزم واقعا برای شما که مادری چقدر سخت بودهانشاا واقعا مشکلی نباشه و نیاز به عمل نشه در مورد دکترا هم راست میگی برای منم پیش اومده پی نوشت دومت کاملا حقه فقط خدا خودش کمک کنه واقعا معلوم نیست داریم به کدوم بیراهه میریمبه امید خدا سال جدید سالی خوب و همراه با سلامتی براتون باشه عزیزم
مامان علی
پاسخ
انشاالله که عمل نخواد به نظر من حداقل یکبار هم که شده سرو کارمون با این پزشکان پول پرست افتاده... خدا خودش کمکی کنه انشالله سال جدید سال خوبی برای هممون باشه
مریم
10 اسفند 93 17:29
عزززززززززززززززززززززززززززیزم.خیلی ناراحت شدم براتون... امیدوارم به زودی زود مشکل حل بشه.
مامان علی
پاسخ
انشاالله
مامان رادمهر
12 اسفند 93 10:18
انشاله عمل لازم نداره... غصه نخور عزیزمممم...خدا حفظشون کنه کوچولوهاتو... خدا رو شکر مشکل رفع شده
مامان علی
پاسخ
ممنون مهربون
مامان
14 اسفند 93 12:04
عزیزم سلام، خیلی ناراحت شدم واقعا خیلی به همه تون سخت گذشته، ولی الحمدلله همه تون قوی هستید، ایشالا علی جون مثل یک قهرمان عمل می کنه و تا اردیبهشت 94 دکتر خبرهای خیلی خوب بهتون می ده. منم 2سال پیش برای چشمم همچین ماجراهایی داشتم دکترهای مختلف نظرات مختلف می دادند.حتی معرفی برای عملم رو هم دادند. اما آخرش پیش ی دکتر خیلی خوب رفتم و گفت عمل نمی خواد و با دارمان های غیر جراحی مشکلم حل شد. انشاالله نیاز به عمل نباشه ولی اگر هم بود توکل بخدا ، ایشالا با کمترین اذیت حل می شه. نترس و نگران نباش، توسل کن به هر یک از ائمه که ارادت بهش بیشتره. ایشالا هرچی خیره برای علی جونم و شما پیش بیاد.
مامان علی
پاسخ
ممنون عزیز دلم با حرفهای امیدوار کننده ات خوشحالم که مشکل چشمتان بدون جراحی حل شده خدا کنه که مشکل گوش درد پسر کوچولوی منم با درمانهای دارویی رفع بشه تمام توکلم به خداست
خانه کو چک ما
15 اسفند 93 14:11
سلام. وای سپیده خیلی ناراحت شدم. حداقل اگه همشون یه تشخیص میدادن الان ارومتربودی. باخودت یکمم نگرانی که نکنه بایدعمل میشده. ولی توکل به خداایشالا هیچ چیز مهمی نیست. متاسفم برای اون پزشک. بعدمیگیم چراخارجیا پیشرفت میکنن. اینجایه دکترهست خیلیم معروفه. مادرزن داییمو عمل کرد. خانمه هفتادسالشه. دیسک کمرداشت. حالاباچه سختی و ریسکی عمل شدبماند. بعدش دکتربهش گفته دوتاکانالتو بازنکرده. رفته بود بهش گفته بودمن نمیتونم راه برم بدترشدم گفته بود خب اخه ده میلیون کم پول دادی .عزیزم ایشالاروزای سخت تکرارنشه. حالامیفهمم چرابهشت زیرپای مادره
مامان علی
پاسخ
دقیقا از همین ناراحتم.. چرا نظرات پزشکامون اینقدر با هم متفاوته... میشه گفت 90 درصد پزشکا به خاطر مسایل مالی وجدان کاریشون رو زیر پا میزارند واقعا به دعای خیرتون در مورد علی نیازمندم
lمامان پارسا
24 اسفند 93 6:34
انشالله بهتر بشه و نیازی به عمل نداشته باشه
مامان علی
پاسخ
انشاالله
فریده
24 اسفند 93 13:56
چقدر سختی کشیدی، امیدوارم اردیبهشت ماه که رفتید دکتر بگه هیچ چیز خاصی نیست. بعضی از دکترا واسه اینکه بتونن یه پولی بگیرن سریع می گن عمل ، در حالیکه اصلاً نیازی نیست . اصلاً نگران نباش، امیدوارم همیشه سالم و تندرست باشید،
مامان علی
پاسخ
ممنون مهربونم انشاالله همینطور که شما میگید باشه و عمل نخواد... نمیدونم چرا دکترها اینقدر راحت با بچه و احساسات یک مادر بازی میکنند
محمدامین
16 اردیبهشت 94 12:14
سلام ودرووووووووووووود ایشاله همیشه صحت وسلامت وسعادت باشه وخدابرات حفظش کنه.
مامان علی
پاسخ
ممنون از لطفتون