برایت می نویسم تا بدانی
فرشته کوچولوی من..... کارهایی که انجام میدی ......دل آدم ضعف میره
وقتی باهات دالی بازی میکنم کلی خوشت میاد و با صدای بلند میخندی و همچنین وقتی زیر گلویت را می بوسم قهقهه می زنی ...منم عاشق اینم که زیر گلویت را ببوسم
هر وقتی هم که ذوق میکنی ابروهایت را بالا میاندازی و جالب اینه که هر وقت زیاد میخندی شروع به سکسکه کردن میکنی و دیگه نمیتونی بخندی
یکی از کارهایی که از 4 ماهگی انجام میدادی اینه که با دستات کلی بازی میکنی یکیش اینه که مرتب دستات رو باز و بسته میکنی دوم اینه که دو دستهایت را مثل قهرمانها بالا میبری سوم اینکه مثل نقاشهای ساختمان مرتب دستتو تکون میدی که بابا میگه علی جونم رنگ کاری بسه مزدت را هم میدم چهارم اینکه دستتو مشت میکنی و روی میز میکوبی و منم از این کارت کلی ذوق میکنم
از خرابکاریهات بگم که تا حالا دو تا لیوان شکستی یکی خونه خاله ساقی و دیگری خونه خاله سیما... فکر کنم احساس کردی خاله هات کم لیوان دارند براشون شکستی تا بیشتر لیوان داشته باشند هههههه
وقتی هم که پشت میز کامپیوتر نشستم شما میای هی پای منو تکون میدی و بلند میشی و ادددد میگی که یعنی بغلت کنم وقتی هم که بغلت میکنم اینقدر روی کیبورد می کوبی و با کلیدهاش بازی میکنی که من مجبورم برای خوندن یک صفحه کوچولو صد بار صفحه را باز کنم
خدایا هزاران هزار بار شکر