علـــــی جونیعلـــــی جونی، تا این لحظه: 13 سال و 9 روز سن داره
زندگی مشترکمونزندگی مشترکمون، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

علی نفس مامان و بابا

دومین سفر علی آقا (کرمان)

1390/8/17 14:02
نویسنده : مامان علی
573 بازدید
اشتراک گذاری

عزیزم اواسط ماه مبارک رمضان سال 90 بود که من تصمیم گرفتم شما را به شهر کرمان یعنی زادگاه خودم ببرم در این سفر مامان پروین و آریا هم ما را همراهی کردند

 

اولین شب در قطار شما خیلی ترسیده بودی آخه صدای قطار زیاد بود و محیط اونجا واسه شما آشنا نبود شما شروع به گریه کردن کردی تا اینکه بردمت پیش دکتر قطار, دکتر یکم بهت شربت دیفن هیدرامین داد و من بعد بردمت تو رستوران قطار اونجا شما کمی آروم شدی و خوابت برد و تا صبح خوابیدی

 

صبح وقتی که به کرمان رسیدیم بابا حسین و مامان پروین جلوی شما گوسفند قربانی کردند (آخه رسم دارند)

خلاصه 20 روز کرمان بودیم خیلی بهمون خوش گذشت

تقریباً هر روز با عمه فاطمه من و سحر و آرزو (دختر عمه های من) بیرون می رفتیم و شما لذت می بردی

اما بابا مهدی از دوری شما دلتنگ شده بود و هر روز با من تماس می گرفت و می گفت زود برگردید دل من واسه پسر کوچولوی باباش تنگ شده و می خواست صدای نازتو بشنوه

 

در این مدتی که کرمان بودیم کلی اتفاق افتاد: شما واکسن 4 ماهگیتو زدی , آتلیه رفتی و کلی کارهای جدید یاد گرفتی و ... که برات تک تک نوشتم

اینجا پارک رفته بودیم و شما تو بغل آرزو جان خوابت برده بود

علی

 

علی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان پریاگلی
16 آبان 90 15:48
و خدا اسماعیل را به ابراهیم بخشید و ابراهیم، خدا را به اسماعیلش ترجیح داد و اسماعیل، خدا را بر خود ترجیح داد و خدا اسماعیل را به ابراهیم و اسماعیل را به اسماعیل، بخشید و این چنین شد که قربان، عیدی مبارک شد این عید بر یکایک شما عزیزان مبارک باد