واکسن 2 ماهگی
روز شنبه 4 تیر ماه با کلی استرس با مادر جون و عمه فاطمه به مرکز بهداشت رفتیم اما از اونجائیکه خودم قبلا واسه نینی های مردم واکسن زده بودم ( آخه من ماما هستم گلم) طاقت نداشتم واکسن زدن عزیز دلمو ببینم واسه همین بعد از اندازه گرفتن قد و وزنت توسط مامای مرکز بهداشت, مادر جون شما را آماده کرد و به اتاق واکسن برد و بعد از چند لحظه صدای جیغت همراه با گریه به آسمان رفت بعد از پوشیدن لباست شما را داخل کریر گذاشتیم و تا خونه آروم بودی و گریه نکردی اما به محض اینکه رسیدیم خونه شما دردت شروع شد و نمیتونستی پاتو تکون بدی و تب کردی عمه فاطمه مرتب واسه شما کمپرس آب سرد و گرم میکرد همش باید به شکم می خوابیدی تا درد پاتو کمتر احس...