علـــــی جونیعلـــــی جونی13 سالگیت مبارک
زندگی مشترکمونزندگی مشترکمون، تا این لحظه: 16 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

علی نفس مامان و بابا

گفتمان 5

1393/10/14 7:38
نویسنده : مامان علی
1,179 بازدید
اشتراک گذاری

کودک 44 ماهه ی من این روزها به قدری با حرف زدنهاش دلبری میکنه که دلم میخواد ساعتها بشینم و باهام حرف بزنه... ذهن خیالپردازش چنان قوی هست که کلی داستان سر هم میکنه و برام تعریف میکنه... پسرک روز به روز داره عاشق ترم میکنه... پسرکم عاشقتم.. عاشق سخنان شیرینتم.... عاشق حرف زدنهاتممحبتمحبت

 

چند وقت پیش داشتم به موضوعی فکر میکردم و در حال و هوای خودم بودم که پسرک بهم گفت داری چکار میکنی؟ بهش گفتم دارم فکر میکنم گفت فکر خوب یا فکر مسخره؟ من: تعجب

دم در ساختمونمون کنتورهای آب قرار داره... یک روز ساعت دو و نیم بعد از ظهر که از مهد برمیگشتیم علی روی این کنتورها بپر بپر میکرد بهش گفتم نکن همسایه ها خوابند بیدار میشن ولی همچنان به کار خودش ادامه میداد تا اینکه دیدم یک سوسک ریز پشت پاش هست... بهش گفتم بدو بیا که سوسک داره دنبالت میاد.. سریع پرید و از چند تا پله بالا رفت و برگشت به عقب نگاه کرد و گفت این سوکسه که اصلا کار نمیکنه اگه کار میکرد من ازش می ترسیدمخنده

چند وقت پیش علی با باباش در حال رفتن به مهد کودک بودند که علی رو به باباش میکنه و میگه از این ماشین بلندها بخر (شاسی بلند) .. باباش میگه من پول ندارم.. میگه میدونم پول نداری خب از حسابت بردارررخندونک

پسرک کوچولو علاقه خاصی به آدامس خوردن داره اما به خاطر اینکه گاهی به این طرف و اون طرف میچسبونه و یا گاهی باهاش بازی میکنه من دوست ندارم زیاد بخوره.. یک روز که ازم درخواست کرد که بهش آدامس بدم و با مخالفت من روبه رو شد امد از راه دیگه وارد شد و گفت مامان جون سرم درد میکنه میشه یک آدامس بدی بخورم خوب بشمتعجب راه درمان سردرد جویدن آدامسهخندونک

علی مدتهاست که بی اشتها و بد غذا شده  و تو خونه کمی اذیت میکنه ... به خاله تو مهدش گفتم که علی اصلا تو خونه غذا نمیخوره و مامانی رو اذیت میکنه.. خاله مهد هم گفت ببین اینجا دوربین داره...تو خونتون هم دوربین داره اگه مامانت رو اذیت کنی و غذا نخوری ما میبینیم.. علی هم گفت من میرم قایم میشم که منو نبینیخطاخنده

یک روز خونه خاله ام بودیم پسر خاله ام از در وارد شد و علی سلام نکرد بهش گفتم علی چرا سلام نکردی گفت زبونم درد میگیره .. خسته میشمتعجب یا اینکه بعد از دستشویی رفتن بهش میگم مامان جون شلوارت رو بپوش میگه من اذیت میشم تو بپوشمتفکر

داشتم لباس عوض میکردم امده جلو میگه مامان خیلی غذا خوردی؟ میگم چرا؟ میگه آخه دلت چاقال شده خجالتمتفکر (چاق شدی)

یک شب از دندون درد حال غذا درست کردن نداشتم بنابراین آقای همسر زحمت کشید و نودالیت درست کرد.. همینکه آماده شده صداش کردیم که بیا بخورر... میگه من از این غذاها نمیخورم من غذای مفید میخورمشاکی

پسرک کوچولو کلا از بچگی بد غذا بود حالا این روزها هر چیزی که نخواد بخوره میگه واسم خوب نیست... یا میگه الان خوابم میاد بعدا میخورم همینکه سفره جمع میشه از ما سرحال تره.. یا میگه فعلا کار دارم نمیتونم بخورمدروغگو

پسرک گلو درد داشت اومده میگه میشه آب سوخته بهم بدی خوب بشم... میگم آب سوخته چیه؟ میگه بزار آب جوش بیاد میگم خب میگه بعدش توش قند بنداز میگم خب میگه بعد همش بزن میگم خب میگه بده بخورم ... براش درست کردم و دادم خورده میگه حالا دستورش رو یاد گرفتیراضی بله مامان جون یاد گرفتمزیبا

یک روز که از مهد برمیگشتیم بهم گفت مامان ماشین دوست داری برات بخرم گفتم اره اما شما که پول نداری گفت بزرگ میشم برات میخرم گفتم شما بزرگ بشی من پیر میشم دیگه ماشین بدردم نمیخوره گفت نه زود غذا میخورم بزرگ میشم پولدار میشم برات میخرمبغل فدای مهربونیهات پسرک 44 ماهه ی منمحبت

 

 

پسندها (13)

نظرات (13)

مامان ریحانه
18 بهمن 93 9:37
فدای این همه شیرین زبونیش بشه خاله خیلی به حرفاش خندیدم بچه ها تو این سن خیلی شیرین زبون میشن دستور تهیه ی آب سوختش خیلی جالب بود نسخه پیچیدنش برا سر درد هم آخرش بود قربون چاقال گفتنش نازنینم هر وقت می خواد بگه غذا بخورم گنده بشم میگه مامان می خوام مثل تو چاقالو بشم منو میگی امان از دست این وروجکا که دست از سر سایز ما هم بر نمی دارن خیلی جیگره ببوووووووووووووس علی طلا رو
مامان علی
پاسخ
والا آدم میمونه که این چیزها رو از کجا یاد میگیرند دقیقا دست از سر سایز و هیکل ما برنمیدارند فدای محبتت ببوس دخمل نازت رو
مامان خدیجه
18 بهمن 93 11:47
ماشاالله که چقدر شیرین زبونه این گل پسر ما یعنی کلی خندیدم خدا حفظش کنه
مامان علی
پاسخ
سلامت باشید انشاالله همیشه خنده بر لب داشته باشید
مامان
18 بهمن 93 14:17
ماشالا ی گوله نمکه این پسر! مخصوصا وقتی می خواد غذا نخوره می گه: "این غذا واسم خوب نیست"
مامان علی
پاسخ
بله گوله نمک ما با این گل پسر حکایت ها داریم
مامان آنیسا
18 بهمن 93 15:11
خیلی باحال بود کلی خندیدم
مامانی
18 بهمن 93 15:13
وای که چقدر شیرین زبون مراحل حالت های من بعد از خوندن حرفای علی جووووووووووون خاله جون ممنون که یه نوشیدنی جدید به منم یاد دادی
مامان علی
پاسخ
حالت هات خیلی با حال بود نوشیدنی آب سوخته حتما میل کنید خوشمزست
مامانی
18 بهمن 93 15:19
سلام سپیده جان شرمنده به نظرم برات پیغام گذاشته بودم که چشم حتما و با کمال میل لینکت میکنم و به وب دختر طلاتم سر میزنم اما مثل اینکه پیغام نذاشته بودم شرمنده که دیر جواب دادم لینکت کردم گلم
مامان علی
پاسخ
خواهش گلم عزیزمی
مامان مهرناز
18 بهمن 93 22:49
ماشالله به این پسر شیرین زبون ببوسینش این فسقلی ها همیشه جوابای اماده البته دندون شکن دارن واسه ما
مامان علی
پاسخ
دقیقا
مرجان
19 بهمن 93 8:12
چه شیرین زبونه علی جوونی، فکر مسخره خیلی باحال بود. سپیده جون همه بچه ها توو این سن بد غذا میشن ، ما هم با رادین گرفتاریم ، حتی بعضی روزها از بس غذا کم میخوره که نمی دونم چی کار کنم ، از شیطنت زیاده ، بهترین غدا هم درست کنم یه بهونه ای میاره.
مامان علی
پاسخ
جدا رادین جونی هم همینطوره؟ به خدا کلافه شدم به هر طریقی میخواد از زیر غذا خوردن در بره انشاالله اشتهاشون باز بشه
مریم مامان آیدین
19 بهمن 93 10:29
سلام دوست خوبم ماشالا چه پسر شیرین زبونی دارین طرز تهیه آبجوش و پرسش مبنی بر اینکه حالا یاد گرفتی خیلی خواستنی بود آیدین من هم چند ماه از علی نازمون کوچیکتره و خوشحالم از دوستی باهاتون و یاد گرفتن مرحله بعدی این همه شیرین زبونی و بزرگ شدن...ببوس پسر گلت و البته دخملی تازت رو خانومی
مامان علی
پاسخ
ممنون خانومی... منم از دوستی باهاتون خوشحالم الهی زنده و پاینده باشه پسر گلت.. هر روز که میگذره بالندگیشون هم قشنگ تره
مریم
19 بهمن 93 19:26
عزززززززززززززززززیزم. چه شیرین زبون خدا حفظشون کنه براتون در پناه خودش
مامان علی
پاسخ
ممنونم.. انشاالله
عمه فروغ
20 بهمن 93 0:30
سلام سپیده جان ای جووووووونم ماشاا.. به علی شیرین زبون بچه های امروزی خوب بلد هستند برای عملی شدن کار مورد علاقشون از زبون استفاده کنند و حسابی دلبری میکنند 44 ماهگیت هم مبارک مرد کوچک
مامان علی
پاسخ
اخه زبون میریزه بیا و ببین فدای مهربونیت
خانه کوچک ما
22 بهمن 93 23:10
آب سوخته؟؟؟خخخخ خیلی باحال بود
مامان محمد طاها
24 بهمن 93 11:03
قربون شیرین زبونیهات برم من عزیزم اگه با تبادل لینک موافقی بهم اطلاع بده ... ممنونم خوشحال میشم
مامان علی
پاسخ
خدا نکنه خاله جون شما خیلی وقته لینک شدید عزیزم باعث افتخارمه