گفتمان 6
روزها که از پی هم میگذرد و تو بزرگتر میشی حرفهای قلمبه سلمبه ای بهمون میزنی که میمونم اینها رو از کجا یاد گرفتی... اینقدر خوشگل حرف میزنی و من مبهوتم از این همه شیرین زبونیت... پسرک کوچولوم بی نهایت دوستت دارم یک روز که پسرک داشت با بابا مهدی بازی میکرد و مسابقه میداد به باباش گفت من قدمنترم (ghodmantar) و من و باباش از خنده غش کردیم (قدمنتر= قدرتمند) یکی از خصلت های بد پسرک اینه که اسباب بازیهاش رو پخش و پلا میکنه و هیچ رقمه حاضر به جمع کردنشون نیست .. یک روز ازش خواهش کردم که اسباب بازیهات رو جمع کن رو کرد به من و گفت:من از جمع کاری خسته میشم یک روز پسرک امد پیشم و بهم گفت فردا برو با خاله مهدم ...